پژوهش
تاریخچه کشت سیب در جهان/ سیب؛ میوهای که انسان را به زمین آورد!
پایگاه خبری DA1News: نام سیب در متون مقدس با داستان آفرینش و هبوط انسان به زمین عجین است. یکی از مشهورترین این اشارات در کتاب پیدایش ذکر شده است که به آفرینش و هبوط آدم و حوا اشاره دارد. در کتاب غزل غزلهای سلیمان نیز از سیب بهعنوان نمادی از زیبایی و محبت نام برده شده است. در قرآن هیچگونه اشارهی مستقیمی به سیب در داستان آدم و حوا وجود ندارد و تنها به این مسئله اشاره میشود که خداوند آنها را از ممنوعه بودن میوهی یک درخت آگاه کرده، اما نام آن را ذکر نشده است. سیب در فرهنگ انسانی نماد زیبایی، برکت و تازگی است و در برخی متون اسلامی و عرفانی نیز بهعنوان نماد عشق یا معشوق در نظر گرفته میشود. این میوه در طب اسلامی بهعنوان یک میوهی سالم و درمانی شناخته میشود و ابن سینا و دیگر پزشکان مسلمان به خواص درمانی آن اشاره کردهاند.
در این نوشته به تاریخچهی کشت این میوه در ایران و جهان میپردازیم.
به گزارش اخبار روزانهی کشاورزی، سیب از آسیای میانه و منطقهی قفقاز (محل تقاطع کشورهای ارمنستان، گرجستان، ترکمنستان و آذربایجان) سرچشمه میگیرد. این مناطق بهعنوان خاستگاه اولیهی سیبهای وحشی شناخته میشوند و اولین درختان سیب وحشی در این مناطق رشد کردهاند. درختان سیب وحشی در این مناطق رشد کردند و بهتدریج انسانهای از میوههای آنها استفاده کردند و سپس با کاشت دانههای سیب، سیب بیشتری تولید کردند.
چین باستان از اولین تمدنهایی است که در آن سیب بهعنوان یک محصول کشاورزی کشت میشد و سابقهی این کار به بیش از 2500 سال پیش بازمیگردد.
در هند سیب بهعنوان یک محصول وارداتی شناخته میشد و در دوران امپراتوری مغول کشت آن در هند گسترش یافت. سیب همچنین از دیرباز در مناطق مرکزی ایران و آذربایجان کاشته میشد. در کشورهای آسیایی شرقی نیز سیب یک میوهی پرطرفدار و یک محصول کشاورزی مهم بود.
در حال حاضر چین، هند و پاکستان از تولیدکنندگان مهم سیب در قارهی آسیا هستند و ژاپن، ایران، کرهی جنوبی و ترکیه نیز از کشورهای مهم تولیدکنندهی این میوه در این قاره هستند.

تاریخچهی سیب در ایران
سیب از جمله میوههایی است که در ایران سابقهی کشت و مصرفی طولانی دارد. آذربایجان و مناطق مرکزی ایران بهعنوان اولین نواحی کشت سیب در ایران شناخته میشوند.
سیب در دورهی هخامنشیان و ساسانیان از میوههای پرطرفدار و مهم بود. در آن زمان انواع سیبهای وحشی و باغی در ایران وجود داشت. پس از فتح ایران توسط مسلمانان، کشت سیب به شکلی منظمتر و گستردهتر ادامه پیدا کرد. با توجه به شرایط آبوهوایی مناسب و زمینهای کشاورزی زیاد، سیب بهعنوان یک میوهی محبوب در مناطق مختلف ایران کاشته میشد.
در دوران صفویه و قاجاریه کشت سیب در ایران رونق بیشتری پیدا کرد و باغهای سیب در مناطقی مانند آذربایجان، کردستان، فارس و اصفهان توسعه یافت و سیب بهعنوان محصولی تجاری شناخته شد.
در دهههای اخیر کشت سیب به یکی از مهمترین فعالیتهای کشاورزی در ایران تبدیل شده است و استانهای آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، فارس، کردستان، مازندران و تهران بزرگترین تولیدکنندگان آن در کشور هستند و ایران نیز بهطور کلی از تولیدکنندگان بزرگ سیب در جهان است. سیب ایران علاوهبر مصرف داخلی به کشورهای عراق، افغانستان، ترکیه و کشورهای حوزهی خلیج فارس صادر میشود. ایران همچنین سیب خشک و فراوریشده نیز تولید و صادر میکند.

تاریخچهی سیب در اروپا
سیب از آسیای میانه، بهویژه قفقاز، به اروپا وارد شد. رومیها و یونانیان باستان از اولین ملتهایی بودند که بهطور گستردهای به کاشت درختان سیب پرداختند. در دوران امپراتوری روم باستان سیب از میوههای محبوب مردم بود و بهطور وسیعی در روم کشت میشد. رومیها درختان سیب را به روشهای مختلفی پرورش میدادند و حتی سیبهای غیرخوراکی و زینتی نیز تولید میکردند.
سیب از روم باستان به بخشهای دیگر اروپا مانند بریتانیای امروزی و کشورهای شمالی اروپا وارد شد. در انگلستان کاشت درختان سیب از قرنها پیش در باغهای سلطنتی و باغهای کشاورزان این کشور آغاز شد.
در قرون وسطی سیب یکی از میوههای مهم قارهی اروپا بود و مصرف آن در آشپزی، شیرینیپزی و تولید سرکه رایج بود.
با پیشرفتهای کشاورزی و باغبانی در دوران رنسانس کشت سیب در اروپا گسترش یافت. در قرن نوزدهم با انقلاب صنعتی و پیشرفتهای کشاورزی تولید سیب در اروپا به طرز چشمگیری افزایش یافت. در این دوران کشورهایی مانند فرانسه و آلمان به تولید انواع مختلف سیب برای صادرات پرداختند.
امروزه کشورهای بریتانیا، فرانسه، آلمان، اسپانیا و لهستان از بزرگترین تولیدکنندگان سیب در اروپا هستند. در لهستان از سیب برای تولید محصولات فراوریشده و آب سیب استفاده میشود.
در اروپای امروز سیبها به دو دستهی سیب ترش و سیب شیرین تقسیم میشوند. سیبهای شیرین مانند فوجی، گالا و رد دلیشس از سیبهای شیرین و سیبهای گریپفورت و بریتیش لاندز از سیبهای ترش هستند که برای تولید آب سیب و محصولات فراوریشده از آنها استفاده میشود.
سیب سبز فرانسوی که به نام سیب گرنی اسمیت نیز مشهور است، از معروفترین و محبوبترین گونههای سیب در جهان است. این سیب برخلاف نامش، از استرالیا نشئت گرفته است. نخستینبار در قرن نوزدهم توسط یک باغبان استرالیایی به نام ماریا اسمیت در حومهی سیدنی کشف شد و بعدها در کشورهای اروپایی مانند فرانسه به محبوبیت رسید. این سیب بهعنوان سیب پختنی برای تهیهی دسرها و شیرینیهای محبوب اروپایی استفاده میشود. طعم ترش و تازهی این نوع سیب سبب شده است که برای تولید مربا و آب سیب و پختن پای سیب از آن استفاده شود.

تاریخچهی سیب در اقیانوسیه
سیب بهعنوان یک محصول وارداتی در دوران استعمار از بریتانیا به استرالیا وارد شد. یک باغبان انگلیسی به نام جان هارگروو اولین درختان سیب را در مستعمرات استرالیا کاشت. در ابتدا درخت سیب تنها در مناطق معتدل و کوهستانی استرالیا کاشته میشد. در قرن 19 و 20 پرورش سیب در استرالیا گسترش یافت و این کشور به یکی از بزرگترین تولیدکنندگان سیب جهان تبدیل شد. در استرالیا علاوهبر سیبهای معمولی، انواع مختلفی از سیب مانند گالا، فوچی و گرنی اسمیت (سیب سبز فرانسوی) نیز پرورش داده میشود. چنانچه در بخش مربوط به قارهی اروپا ذکر شد، سیب گرنی اسمیت در ابتدا در حومهی سیدنی کشف شد و بعدها به سیب فرانسوی مشهور شد و در قارهی اروپا کاشته شد.
کشت سیب در نیوزیلند نیز در قرن نوزدهم با ورود مهاجران اروپایی آغاز شد. نیوزیلند امروزه یکی از تولیدکنندگان سیبهای باکیفیت در جهان شناخته میشود و پرورش سیب ارگانیک در این کشور رشد خوبی داشته است و به کشورهای دیگر نیز صادر میشود.

تاریخچهی سیب در قارهی آمریکا
کشت سیب در قارهی آمریکا به دوران استعمار و قرن 17 میلادی بازمیگردد. اولین درختان سیب از اروپا به مستعمرات آمریکای شمالی منتقل شدند. در سال 1607 یکی از مهاجران انگلیسی به نام جان رولف درختان سیب را در ویرجینیا کاشت.
با گسترش مهاجرت به قارهی آمریکا در قرن 18 و 19، کشاورزان آمریکایی پرورش درختان سیب را برای مصرف تازه و همچنین تولید آب سیب و سرکهی سیب پرورش دادند. کاشت درختان سیب در نیویورک که به سرزمین سیب شهرت داشت، این ایالت را به یکی از تولیدکنندگان اصلی این میوه در آمریکا تبدیل کرد. در طول قرن نوزدهم پرورش سیب در سراسر آمریکا ازجمله ایالتهای کالیفرنیا، میشیگان و واشنگتن رونق یافت.
سیب در قرن بیستم به یک محصول کشاورزی کلیدی در ایالات متحده تبدیل شد. امروزه با پیشرفتهای علمی و کشاورزی تنوع سیبهای کاشتهشده در آمریکا بیشتر شده است. سیبهای ارگانیک که بدون استفاده از سموم شیمیایی پرورش داده میشوند، در این کشور محبوبیت بیشتری دارند.
کشت سیب در کانادا نیز به اوائل قرن هفدهم برمیگردد و استعمارگران اروپایی بهخصوص فرانسویها و انگلیسیها اولین نهالهای سیب را به کانادا بردند. یک کاوشگر فرانسوی به نام ساموئل دو شامپلین در اوائل دههی 1600 اولین درختان سیب را در منطقهی کبک کاشت. کانادا نیز از تولیدکنندگان بزرگ سیب در جهان است و استانهای انتاریو، بریتیش کلمبیا، کبک و نوا اسکوشیا مناطق اصلی کاشت سیب در این کشور هستند. به دلیل شرایط آبوهوایی کانادا بیشتر گونههای مقاوم به سرمای سیب مانند مکینتاش، امپایر، گالا و فوجی در این کشور پرورش داده میشود.

سیب در قارهی آفریقا
سیب بهعنوان یک میوهی وارداتی در دوران استعمار به قارهی آفریقا وارد شد. آفریقای جنوبی یکی از اولین کشورهای آفریقا بود که کشت سیب را بهطور جدی آغاز کرد. آفریقای جنوبی هماکنون نیز یکی از تولیدکنندگان بزرگ سیب در قارهی آفریقاست. در مراکش، الجزایر، مصر و کنیا که آبوهوای معتدلتری نسبت به سایر نقاط آفریقا دارند، سیب بیشتری تولید میشود. کشت سیب در این قاره هنوز به مناطقی محدود است که شرایط آبوهوایی مناسبی دارند، اما با توجه به رشد تکنولوژیهای کشاورزی و تقاضای بالا برای سیب، آیندهی تولید این محصول در برخی کشورهای آفریقایی امیدوارکننده به نظر میرسد.
اسلایدر
آینده هوش مصنوعی در کشاورزی: تحول یا نمایش؟
پایگاه خبری داوان نیوز: پتانسیل تحولآفرینی هوش مصنوعی در کشاورزی انکارناپذیر است. اما این پتانسیل تنها زمانی به واقعیت میپیوندد که از مرحله نمایش و اثبات مفهومی فراتر رفته و به سمت اجرای عملیاتی و تأثیرگذاری واقعی حرکت کند.
به گزارش جواد احمدی خبرنگار داوان نیوز، در سالهای اخیر، شاهد تبلیغات گستردهای با این محور بودهایم که «هوش مصنوعی کشاورزی را متحول خواهد کرد». از سامانههای ملی نظارت بر آفات گرفته تا داشبوردهای هوشمند حکمرانی، هوش مصنوعی بهعنوان یک بازیساز کلانی معرفی میشود که میتواند از سطح سیاستگذاری ملی تا مزرعهٔ کشاورز خرد، اثرگذار باشد. اگرچه این دیدگاه، جذاب و آیندهنگرانه به نظر میرسد، اما در عمل با خطر سادهانگاری مواجه است. اکنون زمان آن فرا رسیده که پرسشی دشوارتر را مطرح کنیم: آیا ما برای ایجاد تأثیر میسازیم، یا صرفاً برای ایجاد هیاهو و دیده شدن؟
این مقاله به بررسی چالشها و الزامات این گذار میپردازد.
وضعیت موجود: شتاب واقعی، اما پراکندگی عملی
طی سال گذشته، شاهد پیشرفتهای قابل توجهی در این حوزه بودهایم. شرکتهایی مانند Farmitopia و Plantix قابلیتهای بینایی رایانهای را برای تشخیص و مدیریت آفات و بیماریها به نمایش گذاشتهاند. از سوی دیگر، شرکتهایی مانند Sarvam.ai پتانسیل مدلهای زبانی بزرگ (LLM) و سیستمهای استدلال (Reasoning Systems) را در ارائه مشاورههای کشاورزی و پشتیبانی از سیاستگذاری دادهبنیان نشان دادهاند. حتی نهادهای دولتی مانند وزارت کشاورزی و رفاه کشاورزان (MoA&FW) نیز در پذیرش این فناوری پیشگام بودهاند؛ از توسعه چتباتهای پاسخگو به شکایات (مانند e-Mitra) تا تأسیس مراکز excellence در مؤسسات بزرگی مانند IIT Ropar.
با این حال، در کنار این شتاب واقعی، یک پراکندگی نگرانکننده نیز به چشم میخورد: حجم انبوهی از پروژههای پایلوت غیرمرتبط، طرحهای مفهومی با همپوشانی فراوان و تعداد بسیار محدودی از ابتکارات که فراتر از یک منطقه یا بازه زمانی آزمایشی محدود گسترش یافتهاند. به نظر میرسد زمان زیادی صرف اثبات این میشود که «هوش مصنوعی میتواند کاری را انجام دهد»، در حالی که باید بر این سوال تمرکز کرد که «هوش مصنوعی چه کاری *باید* انجام دهد و چگونه میتواند در سطح مزرعه به کار گرفته شود».
چالش اصلی: جهتگیری، نه فناوری
مسئله بنیادین، کارایی یا عدم کارایی هوش مصنوعی نیست. مشکل اصلی این است که آیا ما از این فناوری برای حل مسائل واقعی و صحیح استفاده میکنیم، یا صرفاً آن را به زور بر مسائلی که *ما* بهعنوان مشکل درک میکنیم، تحمیل میکنیم.
برای نمونه، یک چتبات چندزبانه که به کشاورز میگوید چه زمانی بذر خود را بکارد، در نگاه اول تاثیرگذار است. اما این برداشت تا زمانی پایدار است که متوجه شویم این سامانه، رطوبت خاک محلی یا پویاییهای اقلیم-کشاورزی (Agro-climatic) منطقه را در نظر نمیگیرد. نمونه دیگر، داشبوردهای مدیریتی هستند که در کنفرانسها بسیار شیک به نظر میرسند، اما غالباً فاقد همان جزئیات ریز و حیاتی هستند که یک افسر منطقهای برای تصمیمگیری در سطح مزرعه به آن نیازمند است.
ما هنوز با هوش مصنوعی به عنوان یک «ارتقاء» (Upgrade) برخورد میکنیم، نه یک «بازطراحی» (Redesign). حال آنکه کشاورزی – بیش از几乎 هر صنعت دیگری – به سامانههایی نیاز دارد که بهصورت عمیقاً محلی، به شکلی با دقت و با وسواس و برای رویارویی با تغییرپذیریِ پرریسک محیطی ساخته شده باشند. اکثر مدلهای زبانی بزرگ (LLM) و موتورهای استدلال موجود، برای این وظیفه خاص آموزش ندیدهاند.
نقشه راه: فقدان استراتژی در پس ادغامهای فناورانه
اگرچه مذاکراتی برای همپیوندی تلاشهای IndiaAI، Sarvam.ai، مؤسسات آیتیآی (IITs) و تأمینکنندگان مالی مختلف در جریان است – که حرکتی مثبت است – اما یک نقشه راه نباید صرفاً به فهرستی از ادغامهای فنی تقلیل یابد. یک استراتژی جامع باید به پرسشهای دنیای واقعی پاسخ دهد:
* مالکیت دادهها در اختیار کیست؟
* چه نهادی مسئول حسابرسی و مدلها است؟
* هنگامی که یک توصیه هوش مصنوعی به خطا میرود، مسئولیت و مکانیزم جبران خسارت چیست؟
ما شاهد ظهور ماژولهای استدلال برای سیاستگذاری، دستیاران هوش مصنوعی برای ارائه طرح، و حتی رباتهای واتساپی با حمایت مالی متا بودهایم. اما آنچه هنوز دیده نمیشود، یک لایه زیرساختی یکپارچه و unit است که این اجزای پراکنده را به هم پیوند زده و از همکاری آنها اطمینان حاصل کند.
آینده مطلوب – مشاورههای بلادرنگ، حکمرانی تطبیقی و حلقههای بازخورد میدانی – تنها در صورتی محقق خواهد شد که ابزارها نه صرفاً برای «قابلیت»، بلکه برای «بافت» (Context) طراحی شده باشند. این امر مستلزم همکاری مستقیم و تنگاتنگ با سازمانهای کشاورزی، ادارات منطقهای و مروجان محلی است، نه صرفاً استقرار یک مدل آموزشدیده در محیط آزمایشگاهی.
هشدار: خطر راهحلگرایی صرف فناورانه (Tech-Solutionism)
بیایید اشتباهات امواج قبلی فناوری را تکرار نکنیم؛ جایی که ابزارهای دیجیتال بدون توجه به حقایق و واقعیتهای میدانی عرضه شدند. در حوزه فناوری کشاورزی، دقت نادرست میتواند بسیار خطرناک باشد. یک تاریخ کشت اشتباه یا یک توصیه نادرست برای سموم دفع آفات، تنها یک «باگ UX» نیست؛ بلکه میتواند به معنای نابودی کامل محصول و بروز یک بحران مالی برای کشاورز باشد.
و باید صادق بود: بسیاری از این ابتکارات هوش مصنوعی هنوز در مراحل اولیه خود قرار دارند. برخی از موتورهای استدلال (سیستمهایی که برای تحلیل، استنتاج و تصمیمگیری آگاهانه طراحی شدهاند) هنوز در حال توسعه هستند و آزمون میدانی گستردهای را پشت سر نگذاشتهاند. مجموعه دادهها اغلب ناقص هستند. یکپارچهسازی با سامانههای دولتی مانند Agristack هنوز در حد طرحهای کاغذی باقی مانده است. بدون تعهد جدی و بلندمدت به توسعه مبتنی بر بازخورد، ما در معرض خطر ایجاد سیستمهای درخشانی هستیم که ماندگار نمیشوند.
راهکار پیشنهادی: آنچه باید تغییر کند
برای حرکت رو به جلو، تمرکز بر موارد زیر ضروری است:
1. طراحی مأموریتمحور (Mission-Driven Design): توسعه ابزارها باید بر اساس «نقاط درد واقعی» کشاورزی باشد، نه صرفاً بر اساس قابلیتهای موجود یک مدل خاص.
2. هماهنگی بینوزارتخانهای: در مواردی که یک ماژول استدلال واحد میتواند به بخشهای مختلفی مانند کشاورزی، بهداشت و آموزش خدمت کند، باید به سمت ساخت زیرساختهای مشترک حرکت کرد، البته با تعریف واضح لایههای خاص هر domain.
3. حلقههای پاسخگویی (Accountability Loops): تأمینکنندگان مالی و وزارتخانههای مربوطه باید بر معیارهای longitudinal (پایش impact در بلندمدت) تأکید کنند، نه صرفاً گزارش موفقیت یک پروژه آزمایشی.
4. مشارکت میدانی (Ground-Up Participation): بهترین راهحلهای هوش مصنوعی، صرفاً از دفاتر بنگلور یا دهلی نو بیرون نمیآیند، بلکه از طریق طراحی مشترک (Co-design) با ذینفعان واقعی در ماندلا، باراماتی و نالگوندا شکل میگیرند.
به گزارش خبرنگار اخبار روزانه کشاورزی، هند در یک نقطه عطف تاریخی قرار دارد. این کشور پتانسیل آن را دارد که در ایجاد سامانههای هوش مصنوعی کشاورزی که هم فراگیر هستند و هم به بافت محلی آگاهند، پیشگام شود. اما برای تحقق این امر، باید فراتر از شعارهای پرطمطراق و پروژههای کوتاهمدت حرکت کنیم. مسئله صرفاً «متحول کردن کشاورزی با هوش مصنوعی» نیست، بلکه «درک کشاورزی به اندازهای عمیق است که هوش مصنوعی بتواند واقعاً به آن کمک کند» است.
پتانسیل بسیار زیاد است. اما اگر با اجرای دقیق، مسئولانه و مبتنی بر نیاز واقعی همراه نشود، این پتانسیل تنها روی کاغذ باقی خواهد ماند.
—
اسلایدر
کشاورزی آینده: احیا به جای استخراج
پایگاه خبری داوان نیوز: کشاورزی احیاکننده؛ پشتوانه علمی محکمی برای منافع زیست محیطی کسب میکند.
به گزارش اخبار روزانه کشاورزی«داوان نیوز»، بر اساس یک بررسی جامع علمی جدید که در مجله معتبر کشاورزی و علوم زیستی CABI منتشر شد، کشاورزی احیاکننده (Regenerative Agriculture) به عنوان یک راهبرد کلیدی برای مقابله با تخریب خاک، اختلالات آبوهوایی و زوال اکولوژیکی، از پشتوانه علمی فزایندهای برخوردار است.
این بررسی که توسط دکتر نیکلاس باردزلی از دانشگاه ریدینگ انجام شده است، با تکیه بر آخرین تحقیقات بومشناسی خاک و مطالعات موردی، به واکاوی ظهور، تعاریف و مبانی علمی این جنبش نوپا پرداخته و آن را نه به عنوان مجموعهای از دستورالعملهای ثابت، بلکه به عنوان یک تغییر پارادایم در تولید غذا معرفی میکند که بر بازسازی چرخههای اکولوژیکی و دستیابی به نتایج قابل اندازهگیری در سلامت خاک تأکید دارد.
بازتعریف یک مفهوم: از حفظ تا احیا
به گزارش این پژوهش، اگرچه کشاورزی احیاکننده توجه جهانی را به خود جلب کرده، اما تعریف واحد و مورد اجماعی برای آن وجود ندارد. دکتر باردزلی در این بررسی پیشنهاد میدهد که کشاورزی احیاکننده باید به عنوان کشاورزی تعریف شود که با چرخههای طبیعی مواد مغذی، کربن و آب همکاری و آنها را تقویت میکند. تمرکز اصلی این تعریف بر خروجیهایی مانند بهبود عملکرد خاک، افزایش فعالیت بیولوژیکی و تقویت تابآوری سیستم است که انعطافپذیری لازم برای تطبیق با شرایط مختلف اقلیمی و زراعی را فراهم میآورد.
علم پشت احیا: خاک به عنوان یک ابر ارگانسم زنده
یافتههای کلیدی این بررسی، فرضیات سنتی در مورد تشکیل و حاصلخیزی خاک را به چالش میکشد. برخلاف باور رایج مبنی بر غیرقابل برگشت بودن تخریب خاک، شواهد علمی نشان میدهند که فرآیندهای بیولوژیک—به ویژه تعاملات بین گیاهان و میکروبها—میتوانند مواد آلی و ساختار خاک را با سرعتی بسیار بیشتر از آنچه پیشتر تصور میشد، بازسازی کنند. روشهایی مانند کشت پوششی، کاهش یا حذف شخم، ادغام دام در سیستم زراعی و استفاده از نهادههای بیولوژیک، با تقویت “شبکه غذایی خاک”، این فرآیندهای ترمیمی را فعال میکنند.
مزایای چندگانه: از آبوهوا تا سلامت جامعه
این بررسی به مزایای چندجانبه کشاورزی احیاکننده اشاره میکند که فراتر از مرزهای مزرعه است. این مزایا شامل افزایش ذخیره کربن در خاک (کمک به کاهش تغییرات آبوهوایی)، کاهش وابستگی به نهادههای مصنوعی، احیای تنوع زیستی، افزایش تابآوری در برابر خشکسالی و بیماریها، و حتی ارتقای سلامت عمومی از طریق بهبود کیفیت مواد غذایی و غنای میکروبیوم خاک است.
چالشهای پیشِ رو و الزامات سیاستی
با وجود این پتانسیل بالا، گزارش حاضر به موانع مهمی در مسیر پذیرش گسترده این روشها اشاره میکند. کمبود بودجه بلندمدت برای پژوهشهای سیستمی، تعاریف محدود از شیوههای مبتنی بر شواهد، و ناکافی بودن چارچوبهای سیاستی—مانند برنامههای حمایتی—که از این تغییر سیستمیک پشتیبانی کنند، از جمله این موانع هستند. همچنین هشدار داده شده که رویکردهای مبتنی بر گواهینامه و بازار، در صورت عدم نظارت دقیق، خطر “سبزشویی” (Greenwashing) و تضعیف یکپارچگی زیستمحیطی این جنبش را در پی دارند.
این بررسی در پایان از سرمایهگذاران، محققان و نهادهای سیاستگذار میخواهد تا در پژوهشهای سیستمی سرمایهگذاری کنند، دانش بومی کشاورزان را به رسمیت بشناسند و از سیاستهای حمایتی مبتنی بر مکان و نظارت دقیق بر نتایج زیستمحیطی بهره بگیرند.
درباره مجله CABI Agriculture and Bioscience:
این مجله یک ژورنال دسترسی آزاد است که پژوهشهای بینرشتهای با کیفیت بالا در زمینههای کشاورزی، امنیت غذایی و علوم زیستی را منتشر میکند.
—
آب و انرژی
ضرورت تحول دیجیتال؛ بحران آب و سهم دانشبنیان ها
پایگاه خبری داوان نیوز: ایران با قرارگیری در کمربند خشک جهان، با میانگین بارش سالانه ۲۵۰ میلیمتر و کاهش ۲۰ درصدی منابع آب تجدیدپذیر طی دو دهه اخیر، در وضعیت بحران آب ساختاری قرار دارد.
به گزارش اخبار روزانه کشاورزی، بخش کشاورزی با سهم ۸۰-۹۰% از مصرف آب کشور ، کانون اصلی اصلاحات است. در این میان، سیستمهای آبیاری هوشمند به عنوان راهکاری تحولساز و شرکتهای دانشبنیان به عنوان بازیگران کلیدی در توسعه و بومیسازی این فناوریها ظاهر شدهاند. این گزارش به تحلیل فناوریهای آبیاری هوشمند، نقش شرکتهای دانشبنیان، چالشها و راهبردهای سیاستی میپردازد.
۱. فناوریهای محوری در آبیاری هوشمند
۱.۱. اجزای سیستمهای هوشمند
– حسگرهای نظارتی:
– رطوبت خاک: اندازهگیری دقیق محتوای آب در اعماق مختلف ریشه (دقت ±۲%) .
– سنسورهای هواشناسی: پایش دمای هوا، رطوبت نسبی، تابش خورشید و سرعت باد برای محاسبه تبخیر-تعرق .
– کنترلرهای هوشمند: پردازش دادهها با الگوریتمهای هوش مصنوعی (مانند شبکههای عصبی) و تصمیمگیری بر اساس نیاز آبی واقعی گیاه .
– عملگرهای اتوماتیک: شیرهای برقی با قابلیت تنظیم دبی جریان (۰.۵ تا ۱۰ لیتر بر ثانیه) و پمپهای متغیر .
– پلتفرمهای نرمافزاری: ارائه گزارشهای تحلیلی مصرف آب و پیشبینی شرایط جوی از طریق اپلیکیشنهای موبایل .
۱.۲. روشهای نوین آبیاری
– قطرهای هوشمند: صرفهجویی ۴۰-۵۰% آب نسبت به روشهای سطحی با دقت ۹۵% در تحویل آب به ریشه .
– زیرسطحی: کاهش تلفات تبخیر با نصب لولهها در عمق ۲۰-۵۰ سانتیمتری .
– مهپاشهای تنظیمپذیر: بهینهسازی رطوبت در گلخانهها بر اساس دادههای حسگرها .
۱.۳. نقش اینترنت اشیاء (IoT)
– اتصال بیسیم: استفاده از پروتکلهای کممصرف (LoRaWAN, NB-IoT) برای انتقال داده در مزارع بزرگ .
– پلتفرمهای ابری: ذخیرهسازی و تحلیل کلاندادهها با سیستمهایی مانند AWS IoT GreenGrass .
– ادغام با تصاویر ماهوارهای: ترکیب دادههای زمینی و سنجش از دور برای پوشش مناطق وسیع .
۲. شرکتهای دانشبنیان: موتور محرک نوآوری
۲.۱. تجارب موفق داخلی
– پایلوت دانشگاه سراوان: کاهش ۳۰% مصرف آب در کشت محصولات استراتژیک (ذرت، پسته) با سیستم مبتنی بر حسگرهای بیسیم و نرمافزار C++ .
– شرکتهای فناور در حوزه IoT: توسعه کنترلرهای بومی با قابلیت اتصال به شبکههای ملی (مثال: سامانههای مبتنی بر رزبری پای) .
۲.۲. الگوهای بینالمللی
– Netafim (اسرائیل): افزایش بهرهوری آب تا ۷۰% در پروژههای نخلداری ایران.
– CropX (آمریکا): ادغام دادههای خاک، هوا و گیاه در پلتفرم یکپارچه.
۲.۳. نقش در زنجیره ارزش
– تولید حسگرهای ارزانقیمت: کاهش هزینهها از ۲۰۰ به ۵۰ دلار بر حسگر .
– پشتیبانی نرمافزاری: توسعه اپلیکیشنهای مدیریت آبیاری متناسب با اقلیمهای محلی.
– خدمات پس از فروش: استقرار تیمهای فنی برای نگهداری سیستمها در مناطق روستایی.
۳. چالشهای راهبردی و محدودیتها
۳.۱. چالشهای فنی
– وابستگی به قطعات وارداتی: ۷۰% بردهای الکترونیکی و سنسورها از خارج تأمین میشود .
– مشکلات اتصال اینترنت: پوشش کمتر از ۴۰% شبکههای LPWAN در مناطق روستایی .
۳.۲. موانع اقتصادی
– هزینه بالای استقرار: سرمایهگذاری اولیه ۲۰-۵۰ میلیون تومان بر هکتار .
– ضعف مدلهای مالی: نبود صندوقهای خطرپذیر تخصصی در بخش کشاورزی .
۳.۳. محدودیتهای سیاستی
– فقدان استانداردهای ملی: نبود چارچوب ارزیابی کیفیت حسگرها و کنترلرها .
– پیچیدگی فرآیندهای دانشبنیان شدن: طولانیبودن پروسه اخذ مجوز (۶-۱۲ ماه) .
جدول ۱: تحلیل SWOT آبیاری هوشمند در ایران
| نقاط قوت (Strengths) | نقاط ضعف (Weaknesses) |
| صرفهجویی ۵۰% آب | هزینه بالای راهاندازی |
| افزایش ۲۰% عملکرد محصول | وابستگی به فناوری وارداتی |
| فرصتها (Opportunities) | تهدیدها (Threats) |
| رشد بازار IoT کشاورزی (سالانه ۱۵%) | تشدید خشکسالیها |
| حمایتهای دولتی از شرکتهای دانشبنیان | ضعف زیرساختهای دیجیتال روستایی |
۴. راهبردهای توسعه و سیاستگذاری
۴.۱. راهکارهای فناورانه
– توسعه سختافزارهای بومی: سرمایهگذاری در تولید حسگرهای مقاوم به گرد و خاک و شوری خاک.
– استفاده از انرژی خورشیدی: تأمین برق پایدار برای سیستمها در مناطق دورافتاده.
۴.۲. سازوکارهای حمایتی
– معافیتهای مالیاتی: معافیت ۵ ساله برای شرکتهای فعال در آبیاری هوشمند .
– تسهیلات کمبهره: وامهای با نرخ ۴% برای کشاورزان پیشرو .
– پیلوتهای منطقهای: اجرای پروژههای نمایشی در استانهای بحرانی (کرمان، سیستان و بلوچستان) .
۴.۳. اصلاحات نهادی
– ایجاد کلینیکهای فناوری: ارائه خدمات مشاوره فنی و اقتصادی به کشاورزان.
– تدوین سند استاندارد ملی: تعیین شاخصهای کیفیت برای سختافزارها و نرمافزارها .
افق آینده
سیستمهای آبیاری هوشمند با قابلیت کاهش ۵۰% مصرف آب و افزایش ۲۰% عملکرد محصول، راهبردی کلیدی برای عبور از بحران آب هستند. شرکتهای دانشبنیان با نقش توسعهدهنده فناوری، تسهیلگر اجرا و ارائهدهنده خدمات، محور اصلی این تحولند. موفقیت در گرو:
– تدوین سیاستهای منسجم حمایت مالی و فنی؛
– توسعه زیرساختهای دیجیتال در مناطق روستایی؛
– تقویت همکاری سهجانبه دولت، دانشگاه و صنعت.
پیشبینی میشود تا ۱۴۰۹، سهم بازار آبیاری هوشمند در ایران به ۳۰۰ میلیون دلار برسد و سالانه از هدررفت ۵ میلیارد مترمکعب آب جلوگیری کند.
-
اقتصاد2 هفته پیشتغییر پارادایم در اقتصاد کشاورزی؛ از محدودیت منابع تا سازوکارهای نوین توسعه
-
دانستنی ها9 ماه پیشکسب و کار؛ شرایط ورود به شغل سم فروشی چیست؟
-
آموزش8 ماه پیشگام به گام با کاشت نهال های کشت بافتی خرمای مجول (قسمت اول؛ انتخاب زمین)
-
بازرگانی1 سال پیشآیا قیمت کود یارانه ای را می دانید؟
-
اسلایدر3 هفته پیشهمایش ملی «تغییر اقلیم»؛ یافتن راهکارهای مدیریت پایدار
-
اسلایدر8 ماه پیشروش های کشت، صادرات و استان های فعال در کشت تنباکو
-
خبرهای سازمانی3 هفته پیشانتقاد تند آنجفی؛ «دستفرمان خطا» ما را به بحران کشانده
-
استان ها7 ماه پیشکشت، صادرات و مناطق مهم تولید سیر در ایران

