گزارش

سپیدۀ زمستان: یلدا، جشن آمیزش فرهنگ و کشت‌زار

تصور کنید در سردترین و طولانی‌ترین شب سال، در دل تاریکی زمستان، خانه‌ای از نور و گرمای حضور عزیزان می‌درخشد. بر سفره‌ای رنگین، اناری شکافته می‌شود و دانه‌های یاقوت‌گونش چون ستاره‌هایی بر پهنهٔ شب می‌پاشند. هندوانه‌ای سرخ، خورشیدی فروریخته را تداعی می‌کند و عطر خوش خشکبار، فضای اتاق را آکنده از یاد تابستان‌های رفته می‌سازد. این، تصویری از شب یلدا است؛ کهن‌ترین جشن بازمانده از ایران باستان که تنها یک گردهمایی ساده نیست، بلکه زنده‌ترین نماد پیوند ناگسستنی فرهنگ ایرانی با چرخهٔ زندگی و رزق زمینی است.

منتشر شده

در

پایگاه خبری داوان نیوز: در ژرفای تارک سرزمین چهارفصل ایران، جشن‌هایی ریشه دوانده‌اند که نه فقط آیین، که نفس‌گاه تپشِ هماهنگ انسان با زمین است. این آیین‌ها، از شکوه نوروز تا اشک مهرگان و زمزمۀ یلدا، هر یک فصل‌خوانی است از نغمۀ نبرد خورشید و ظلمت، و نیایشی است شکرانه بر خوان نعمت خاک. در این میان، شب یلدا، آن شب دیرپای زمستانی، جلوۀ تمام‌نمایی است از پیوند ناگسستنی سفره و کشت‌زار، گواهی است بر این که جشن ایرانیان همواره بر مبنای ریزمِهره‌های رزقِ زمینی می‌چرخد.

رقص آیین با رقص بذر
فرهنگ ایرانی، فرهنگی است باغبانی‌شده در آغوش کشاورزی. هر جشن، گاه‌نگاری است طبیعی و آیینی‌شده برای رقص بذر و برداشت. نوروز با جوانه‌های سبزش، مهرگان با انبار غلّه، و یلدا با ذخیرۀ پاییزی، همگی فصلی از یک سالنامۀ زراعی کهن را ورق می‌زنند. این جشن‌ها نشان می‌دهند که شادی ایرانی، همواره رنگی از سبزی مزرعه و بوی کهمِ انبار را به خود گرفته است.

یلدا: شب زایش مهر از دامن تاریکی
یلدا، تنها گذر از طولانی‌ترین شب نیست؛ تولد دوبارۀ مهر است از ژرفای سیاهی. ایرانیان در این شب، نه در برابر تاریکی زانوی هراس می‌زنند، که با افروختن آتش و گرد آمدن به دور خوانی رنگین، زایش نور را جشن می‌گیرند. این خوان، تابلویی است زنده از همۀ رنج‌ها و رستن‌های کشاورز؛ هر خوراکی بر آن، قصه‌ای دارد از بذر و باران و دست‌های چرکین.

سفرهٔ یلدا: آینۀ تمام‌نمای کشت‌زار
انار: همچون گوهری مرصع با دانه‌های یاقوت، بر سفره می‌درخشد. نماد آن است: زایش، باروری و برکت. شکستن قُبای قرمز انار، گویی گشودن دروازه‌ای به روی خورشیدی نو است. این میوۀ بهشتی، یادآور باغ‌های پهناور ایران است که هر خوشۀ آن، خورشیدی کوچک را در خود حبس کرده است.

هندوانه: گویی پاره‌ای از خورشید تابستان است که تا پاییز پاییده، تا در این شبِ سرد، یادگاری از گرمای فرورفته باشد. باور داریم که خوردن هندوانه، تابستانی در رگ‌هایمان جاری می‌کند و زمستان را از تن می‌راند. هندوانه، هنر نگاهداری و آینده‌نگری کشاورز فرزانه را فریاد می‌زند.

کدو تنبل و همپایگان پاییزش: کدوی پخته، با شیرینی آرام و گرمای نرمش، شکم خاک را به یاد می‌آورد. این میوه که در سایۀ انبار، ماه‌ها جاندار می‌ماند، نماد صبر و ذخیره است. همراه سیب سرخ، خرمالوی نارنجی و نارنگیِ خوشبو، همۀ رنگ‌های غروب پاییز را بر سفره می‌گسترد.

خشکبار: این گنجینه‌های کوچک، عصارۀ خورشیدند. پسته چون لبخند، بادام چون اشک شوق، کشمش چون دل‌های شنگرف، و تخمه، رمزی برای گشودن مشکلات. آجیل یلدا، دانش پیچیدۀ خشک کردن و نگاهداری طبیعت را در خود نهفته دارد؛ دانشی که از نسلی به نسلی چرخیده و اکنون در کاسه‌ای چوبی، بر دستان ماست.

در ژرفای آیین: فلسفه‌ای برای زیستن
یلدا تنها شبی برای خوردن و گفتن نیست؛ آیینی است برای اندیشیدن. سفرهٔ یلدا به ما می‌آموزد که زندگی، جریانی است پیوسته با چرخۀ طبیعت. ذخیره کردن، احترام به رزق، و شکرگزاری، سه درس بزرگ این شب است. این جشن، فریاد خاموش دست‌های پینه‌بستۀ کشاورزی است که زمستان را به بهاری پیوند می‌زند.

 از یلدا تا ابدیت
شب یلدا، کوکب درخشانی در آسمان فرهنگ ایران است که نورش از مزرعه و میوه می‌تراود. در عصری که پیوند انسان با زمین سست گشته، بازگشت به این آیین‌ها، بازگشت به خویشتن است. بگذاریم در این شب، با طعم انار و هندوانه، با صدای ترکۀ خشکبار، و با گرمای حضور یکدیگر، پیمانی دیگر با زمین ببندیم؛ پیمانی بر پایۀ مهر و نگهداری.

سفره یلدا، تنها چیدمانی از خوراکی‌ها نیست؛ منظومه‌ای است از همۀ سرودهای خاک. پس در این شب، به یاد داریم که هر دانه انار، ستایشی است از باران، و هر برش هندوانه، سپاسی است به آفتاب. یلدایتان پیروز و سفره‌تان همیشه پربرکت.

پرطرفدار

خروج از نسخه موبایل