با ما همراه باشید

پژوهش

نیشکر؛ از شیرینی تا برده‌داری برای تولید بیشتر!/ مروری بر تاریخچه‌ی کشت نیشکر در جهان

منتشر شده

در

پایگاه DA1newes: بشر اولیه با چشیدن شیرینی میوه‌ها به مرور زمان به مزه‌ی شیرین علاقه‌مند شد و این علاقه قرن‌ها بعد زمینه‌ساز استخراج شکر از گیاه نیشکر شد تا بشر بتواند همیشه شیرینی را نزد خود نگه دارد! کشت نیشکر از قدیمی‌ترین فعالیت‌های کشاورزی انسان است. کهن‌‌ترین شواهد کشت نیشکر در جهان به 5 هزار سال پیش باز می‌گردد. این گیاه بومی مناطق گرمسیری شرق آسیا و جنوب اقیانوس آرام، به‌ویژه هند و اندونزی است. در این نوشته مروری داریم بر تاریخچه‌ی کشت این گیاه در جهان.

به گزارش اخبار روزانه‌ی کشاورزی، برخی منابع تاریخی و گیاه‌شناسی، هند و مناطق اطراف آن را خاستگاه اولیه‌ی نیشکر می‌دانند. در هند باستان به شکر «شَرکارا» می‌گفتند که ریشه‌ی واژه‌ی شکر در زبان‌های گوناگون، ازجمله فارسی و انگلیسی است.
هند‌های نخستین مردمی بودند که توانستند شیره‌ی نیشکر را استخراج کنند و آن را به‌صورت جامد درآورند و دانش تبدیل نیشکر به بلور شکر را توسعه دهند. این دانش در زمان امپراتوری «مائوریا» و «گپتا» توسعه یافت و از آنجا به ایران و سایر نقاط آسیا منتقل شد.

کشت نیشکر در قاره‌ی آسیا
نیشکر ازطریق مسیرهای تجاری زمینی و دریایی، احتمالاً از جنوب هند یا جنوب شرقی آسیا، به چین رسید. شکر در زمان سلسله‌‌ی «تانگ» (قرن هفتم تا دهم میلادی) در چین کالای مهمی به حساب می‌آمد. چینی‌ها برای پالایش شکر و استفاده از آن در داروسازی و آشپزی، روش‌های خاصی را توسعه دادند.
جنوب شرقی آسیا نیز به دلیل اقلیم گرمسیری و بارندگی مناسب از زیستگاه‌های طبعی نیشکر بوده‌ است. مردم بومی از گونه‌های وحشی نیشکر برای تولید نوشیدنی‌های سنتی و استفاده‌های دارویی بهره می‌بردند. شکر در قرون وسطی در بسیاری از نقاط آسیا به‌عنوان کالایی لوکس و باارزش شناخته می‌شد.
در دوران استعمار، با ورود پرتغال‌ها، هلندی‌ها و انگلیسی‌ها نیشکر به محصولی تجاری تبدیل شد و مزارع بزرگ نیشکر در جاوه (اندونزی) و فیلیپین برای صادرات به اروپا و چین گسترش یافت.
دانش کشت نیشکر ازطریق جاده‌ی ابریشم به آسیای مرکزی (ازبکستان و ترکمنستان امروزی) منتقل شد.

کشت نیشکر در ایران
تاریخچه‌ی کشت نیشکر در ایران روایتی دیرین دارد که از دوران باستان آغاز شده و به دوران معاصر می‌رسد. نیشکر احتمالاً در دوران هخامنشی (550-330 ق.م) از هند به ایران وارد شده است. منابع یونانی ازجمله هرودت به استخراج عسل از گیاهان در ایران اشاره دارند که احتمالاً منظور آنها نیشکر است.
کشت نیشکر در دوره‌ی ساسانی (قرن 3 تا 7 میلادی) در مناطق گرم و مرطوبی مانند خوزستان رواج یافت و ایرانیان در این دوران با تصفیه‌ی شکر و تهیه‌ی شکر جامد آشنا شدند. واژه‌ی شکر از فارسی میانه وارد زبان عربی شد و از آنجا به زبان‌های دیگر گسترش یافت.
در قرون میانه (دوران اسلامی) علوم کشاورزی و صنایع غذاایی توسعه‌ی بیشتری یافت و کشت نیکشر در خوزستان، فارس، نواحی جنوبی ایران و سیستان امروزی گسترش یافت. در این دوران در مناطق مختلف خوزستان پالایشگاه‌های شکر (ملاس‌گیری) راه‌اندازی شد و شکر از ایران به سایر کشورهای اسلامی صادر شد.
در دوران عباسی و سلجوقی ایران در زمره‌ی تولیدکنندگان و صادرکنندگان شکر در منطقه بود. کشت نیشکر در دوران صفویه و قاجاریه در خوزستان ادامه داشت، اما با رکود فناوری و محدودیت‌های ابی تولید آن محدودتر شد. در دوره‌ی صفوی با توسعه‌ی تجارت خارجی، شکر وارداتی از هند به ایران رسید و به رقیب شکر ایرانی تبدیل شد. در دوران قاجار شکر تصفیه‌شده از روسیه و هند به ایران صادر می‌شد و درنتیجه به مرور کشت نیشکر در ایران به مصارف محلی و سنتی محدود شد.
در دوران پهلوی در دهه‌ی 30 و 40 شمسی، دولت ایران پروژه‌های توسعه‌ی کشاورزی و صنعتی را در جنوب کشور آغاز کرد. پروژه‌ی نیشکر هفت‌تپه در دهه‌ی 40 در نزدیکی شوش راه‌اندازی شد که شامل کشت نیشکر، کارخانه‌ی تصفیه و تولید شکر سفید بود. در دوران پس از انقلاب اسلامی، در دهه‌ی 1370 طرح توسعه‌ی نیشکر و صنایع جانبی در خوزستان آغاز به کار کرد. در این طرح بیش از 100 هزار هکتار زمین در جنوب خوزستان به کشت نیشکر اختصاص یافت و 7 شرکت نیشکری دیگر دیگر تأسیس شد.
امروزه پروژه‌های نیشکر در ایران با چالش‌هایی مانند کم‌آبی، شوری خاک، آلودگی آب و انتقادات زیست‌محیطی مواجه است.

نیشکر در قاره‌ی اروپا
کشت نیشکر در اروپا برخلاف آسیا و آفریقا پیشینه‌ای طبیعی ندارد، زیرا اقلیم این قاره اغلب برای رشد نیشکر مناسب نیست. بااین‌حال نیشکر و شکر به‌عنوان کالایی ارزشمند نقش بسیار مهمی در تاریخ اقتصادی و حتی سیاسی اروپا ایفا کرده‌اند.
شکر در دوران جنگ‌های صلیبی (قرون 11 تا 13 میلادی) به اروپا وارد شد و به‌عنوان یک دارو و چاشنی گران‌قیمت به دربارهای اروپا راه یافت. در قرون وسطی شکر ازطریق بندرهای مدیترانه‌ای مانند ونیز از شرق به اروپا منتقل می‌شد و به دلیل قیمت بالا، فقط اشراف و ثروتمندان توانایی استفاده از آن را داشتند.
مسلمانان در دوران خلافت اسلامی روش‌های کشت نیشکر را به جزایری مانند قبرس، سیسیل و مایورکا منتقل کردند و این مناطق به دلیل اقلیم گرم و منابع آبی، به نخستین مراکز کشت نیشکر در اروپا تبدیل شدند.
در دوران استعمار پرتقالی‌ها و اسپانیایی‌ها نیشکر را به جزایر آتلانتیک و سپس به قاره‌ی آمریکا وارد کردند و تولید انبوه نیشکر از اروپا به مستعمرات منتقل شد. شکر حاصل از مزراع نیشکر در برزیل، کوبا، جامائیکا و هند غربی، به اروپا صادر می‌شد. گسترش نیشکر در مستعمرات با استفاده از بردگان آفریقایی همراه بود و سود حاصل از تجارت شکر، در انباشت سرمایه در اروپا و رشد سرمایه‌داری نقش مهمی ایفا کرد. در قرن 18میلادی انگلیس، فرانسه و هلند مهم‌ترین تولیدکنندگان شکر در مستعمرات بودند.
در قرن 19 با تحقیقات علمی توسط یک شیمی‌دان آلمانی به نام «مارگریت» مشخص شد که چغندر قند نیز مانند نیشکر حاوی مقدار زیادی ساکارز است. ناپلئون بناپارت با تحریم شکر وارداتی در زمان جنگ با بریتانیا، تولید شکر از چغندر قند را ترویج کرد و از آن پس چغندر قند به محصول اصلی تولید شکر در اروپا تبدیل شد.
امروزه نیشکر درمناطقی از اروپا کشت می‌شود که اقلیمی گرم و استوایی دارند؛ مانند جزیره‌ی مادریا در پرتغال، جزیره‌ی رئونیون (مستعمره‌ی فرانسه در اقیانوس هند) و جزایر قناری (متعلق به اسپانیا). بااین‌حال اروپا همچنان از واردکنندگان اصلی شکر نیشکری خام یا تصفیه‌شده از کشورهای گرمسیری است.

نیشکر در قاره‌ی آمریکا
کشت نیشکر در قاره‌ی آمریکا از مهم‌ترین فصل‌های تاریخ اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی جهان است. این محصول نه‌تنها ساختار اقتصادی مستعمرات اروپایی را شکل داد، بلکه پیامدهای عمیقی برای مردمان بومی و بردگان آفریقایی به همراه داشت.
نخستین مزارع نیشکر در قرن 15 و 16 میلادی در جزایر آنتیل، کوبا، جمهوری دومنیکن و برزیل ایجاد شد و در قرن 16 و 17 برزیل به قطب جهانی تولید نیشکر تبدیل شد.
در ابتدا پرتغالی‌ها برای کشت نیشکر از نیروی کار بومی استفاده می‌کردند، ولی به دلیل نرخ بالای مرگ‌ومیر این کارگران، بردگان آفریقایی را به کار در مزارع نیشکر واداشتند. بنابراین میلیون‌های برده از آفریقا به برزیل منتقل شدند و نیشکر به ستون اصلی اقتصاد این مستعمره تبدیل شد.
از قرن 17 تا 19 فرانسه، هلند و انگلستان کشت نیشکر را در جامائیکا، هائیتی، کوبا، باربادوس، ترینیداد و مارتینیک توسعه دادند و این مناطق به همراه برزیل به «امپراتوری‌های شکر» تبدیل شدند. مزارع نیکشر کارائیب از سخت‌ترین و خشونت‌بارترین نظام‌های برده‌داری در تاریخ برخوردار بودند و بردگان پس از چند سال کار طاقت‌فرسا جان خود را از دست می‌دادند.
در پایان قرن 18 بردگان در مستعمره‌ی فرانسه ینی سن‌دومینیک (هائیتی امروزی) شورش کردند که به انقلابی در این کشور منجر شد و دوران برده‌داری به پایان رسید.

نیشکر در ایالات متحده‌ی آمریکا
در اوائل قرن نوزدهم کشت نیشکر در لوئیزیانا آغاز شد و استفاده از نیروی کار بردگان نیز تا زمان جنگ داخلی در دهه‌ی 1860 رواج داشت. در قرن نوزده هاوایی به مرکز مهمی براش کشت نیشکر تحت سلطه‌ی سرمایه‌گذاران آمریکایی تبدیل شد.

کشت نیشکر در قاره‌ی آفریقا
هرچند این قاره از نظر تاریخی و جغرافیایی نقطه‌ی انتقال برده برای کار در مزارع نیشکر در قاره‌ی آمریکا بود، اما خود این قاره نیز یکی از نخستین مناطق کشت نیشکر در جهان است.
نیشکر در دوران باستان ازطریق تجارت و مهاجرت از هند به هآفریقا منتقل شد. مورخان معتقدند در مصر باستان شکر به‌عنوان ماده‌ای دارویی و خوراکی شناخته می‌شد.
در دوران اسلامی در سده‌های 7 تا 10 میلادی کشت نیشکر و دانش تصفیه‌ی شکر از ایران و شام به مصر، مراکش، تونس و اندلس منتقل شد و مسلمانان با استفاده از سیستم‌های پیشرفته‌ی آبیاری مانند قنات، کشت نیشکر را در شمال آفریقا رونق دادند.
در قرون وسطی تجار عرب و مسلمان در امتداد ساحل شرقی آفریقا در شهرهای بندری مانند زنگبار و مومباسا نیشکر می‌کاشتند. در قرن 17 و 18 میلادی فرانسوی‌ها و هلندی‌ها با استفاده از نیروی کار بردگان آفریقایی و کارگران هندی، کشت نیشکر را در جزیره‌ی موریس و رئونیون در اقیانوس هند گسترش دادند.
در دوران مدرن پس از استقلال کشورهای آفریقایی، کشت نیشکر به‌عنوان یک محصول صنعتی در این قاره ادامه یافت. امروزه مصر، سودان، اتیوپی، موریس، سوایزلند، موزامبیک، تانزانیا و کنیا مهم‌ترین تولیدکنندگان نیشکر در قاره‌ی آفریقا هستند.

کشت نیشکر در اقیانوسیه
قاره‌ی اقیانوسیه نیز به‌ویژه از قرن 18 میلادی به این‌سو، در کشت نیشکر ایفای نقش کرده است و برخی از کشورهای این قاره به‌خصوص استرالیا و فیجی از تولیدکنندگان مهم نیشکر و شکر هستند.
کشت صنعتی نیشکر در دهه‌ی 1860 میلادی در ایالت کوئینزلند استرالیا آغاز شد. مهاجران جزایر اقیانوس آرام (به‌ویژه فیجی، جزایر سلیمان و وانواتو) به‌عنوان نیروی کار اجباری در مزارع نیشکر به کار گرفته شدند.
کشت نیشکر در فیجی نیز در قرن 19 توسط بریتانیا توسعه یافت و استعمارگران بریتانیایی هزاران کارگر قراردادی هندی را به این کشورد کردند.
امروزه استرالیا از بزرگ‌ترین صادرکنندگان شکر جهان است و شکر این کشور بیشتر به کشورهای آسیایی صادر می‌شود.

ادامه مطلب
تبلیغات

اسلایدر

آینده هوش مصنوعی در کشاورزی: تحول یا نمایش؟

منتشر شده

در

پایگاه خبری داوان نیوز: پتانسیل تحول‌آفرینی هوش مصنوعی در کشاورزی انکارناپذیر است. اما این پتانسیل تنها زمانی به واقعیت می‌پیوندد که از مرحله نمایش و اثبات مفهومی فراتر رفته و به سمت اجرای عملیاتی و تأثیرگذاری واقعی حرکت کند.

به گزارش جواد احمدی خبرنگار داوان نیوز، در سال‌های اخیر، شاهد تبلیغات گسترده‌ای با این محور بوده‌ایم که «هوش مصنوعی کشاورزی را متحول خواهد کرد». از سامانه‌های ملی نظارت بر آفات گرفته تا داشبوردهای هوشمند حکمرانی، هوش مصنوعی به‌عنوان یک بازی‌ساز کلانی معرفی می‌شود که می‌تواند از سطح سیاستگذاری ملی تا مزرعهٔ کشاورز خرد، اثرگذار باشد. اگرچه این دیدگاه، جذاب و آینده‌نگرانه به نظر می‌رسد، اما در عمل با خطر ساده‌انگاری مواجه است. اکنون زمان آن فرا رسیده که پرسشی دشوارتر را مطرح کنیم: آیا ما برای ایجاد تأثیر می‌سازیم، یا صرفاً برای ایجاد هیاهو و دیده شدن؟

این مقاله به بررسی چالش‌ها و الزامات این گذار می‌پردازد.

وضعیت موجود: شتاب واقعی، اما پراکندگی عملی
طی سال گذشته، شاهد پیشرفت‌های قابل توجهی در این حوزه بوده‌ایم. شرکت‌هایی مانند Farmitopia و Plantix قابلیت‌های بینایی رایانه‌ای را برای تشخیص و مدیریت آفات و بیماری‌ها به نمایش گذاشته‌اند. از سوی دیگر، شرکت‌هایی مانند Sarvam.ai پتانسیل مدل‌های زبانی بزرگ (LLM) و سیستم‌های استدلال (Reasoning Systems) را در ارائه مشاوره‌های کشاورزی و پشتیبانی از سیاست‌گذاری داده‌بنیان نشان داده‌اند. حتی نهادهای دولتی مانند وزارت کشاورزی و رفاه کشاورزان (MoA&FW) نیز در پذیرش این فناوری پیشگام بوده‌اند؛ از توسعه چت‌بات‌های پاسخگو به شکایات (مانند e-Mitra) تا تأسیس مراکز excellence در مؤسسات بزرگی مانند IIT Ropar.

با این حال، در کنار این شتاب واقعی، یک پراکندگی نگران‌کننده نیز به چشم می‌خورد: حجم انبوهی از پروژه‌های پایلوت غیرمرتبط، طرح‌های مفهومی با همپوشانی فراوان و تعداد بسیار محدودی از ابتکارات که فراتر از یک منطقه یا بازه زمانی آزمایشی محدود گسترش یافته‌اند. به نظر می‌رسد زمان زیادی صرف اثبات این می‌شود که «هوش مصنوعی می‌تواند کاری را انجام دهد»، در حالی که باید بر این سوال تمرکز کرد که «هوش مصنوعی چه کاری *باید* انجام دهد و چگونه می‌تواند در سطح مزرعه به کار گرفته شود».

چالش اصلی: جهت‌گیری، نه فناوری
مسئله بنیادین، کارایی یا عدم کارایی هوش مصنوعی نیست. مشکل اصلی این است که آیا ما از این فناوری برای حل مسائل واقعی و صحیح استفاده می‌کنیم، یا صرفاً آن را به زور بر مسائلی که *ما* به‌عنوان مشکل درک می‌کنیم، تحمیل می‌کنیم.

برای نمونه، یک چت‌بات چندزبانه که به کشاورز می‌گوید چه زمانی بذر خود را بکارد، در نگاه اول تاثیرگذار است. اما این برداشت تا زمانی پایدار است که متوجه شویم این سامانه، رطوبت خاک محلی یا پویایی‌های اقلیم-کشاورزی (Agro-climatic) منطقه را در نظر نمی‌گیرد. نمونه دیگر، داشبوردهای مدیریتی هستند که در کنفرانس‌ها بسیار شیک به نظر می‌رسند، اما غالباً فاقد همان جزئیات ریز و حیاتی هستند که یک افسر منطقه‌ای برای تصمیم‌گیری در سطح مزرعه به آن نیازمند است.

ما هنوز با هوش مصنوعی به عنوان یک «ارتقاء» (Upgrade) برخورد می‌کنیم، نه یک «بازطراحی» (Redesign). حال آنکه کشاورزی – بیش از几乎 هر صنعت دیگری – به سامانه‌هایی نیاز دارد که به‌صورت عمیقاً محلی، به شکلی با دقت و با وسواس و برای رویارویی با تغییرپذیریِ پرریسک محیطی ساخته شده باشند. اکثر مدل‌های زبانی بزرگ (LLM) و موتورهای استدلال موجود، برای این وظیفه خاص آموزش ندیده‌اند.

نقشه راه: فقدان استراتژی در پس ادغام‌های فناورانه
اگرچه مذاکراتی برای هم‌پیوندی تلاش‌های IndiaAI، Sarvam.ai، مؤسسات آیتی‌آی (IITs) و تأمین‌کنندگان مالی مختلف در جریان است – که حرکتی مثبت است – اما یک نقشه راه نباید صرفاً به فهرستی از ادغام‌های فنی تقلیل یابد. یک استراتژی جامع باید به پرسش‌های دنیای واقعی پاسخ دهد:
* مالکیت داده‌ها در اختیار کیست؟
* چه نهادی مسئول حسابرسی و مدل‌ها است؟
* هنگامی که یک توصیه هوش مصنوعی به خطا می‌رود، مسئولیت و مکانیزم جبران خسارت چیست؟

ما شاهد ظهور ماژول‌های استدلال برای سیاست‌گذاری، دستیاران هوش مصنوعی برای ارائه طرح، و حتی ربات‌های واتس‌اپی با حمایت مالی متا بوده‌ایم. اما آنچه هنوز دیده نمی‌شود، یک لایه زیرساختی یکپارچه و unit است که این اجزای پراکنده را به هم پیوند زده و از همکاری آن‌ها اطمینان حاصل کند.

آینده مطلوب – مشاوره‌های بلادرنگ، حکمرانی تطبیقی و حلقه‌های بازخورد میدانی – تنها در صورتی محقق خواهد شد که ابزارها نه صرفاً برای «قابلیت»، بلکه برای «بافت» (Context) طراحی شده باشند. این امر مستلزم همکاری مستقیم و تنگاتنگ با سازمان‌های کشاورزی، ادارات منطقه‌ای و مروجان محلی است، نه صرفاً استقرار یک مدل آموزش‌دیده در محیط آزمایشگاهی.

هشدار: خطر راه‌حل‌گرایی صرف فناورانه (Tech-Solutionism)
بیایید اشتباهات امواج قبلی فناوری را تکرار نکنیم؛ جایی که ابزارهای دیجیتال بدون توجه به حقایق و واقعیت‌های میدانی عرضه شدند. در حوزه فناوری کشاورزی، دقت نادرست می‌تواند بسیار خطرناک باشد. یک تاریخ کشت اشتباه یا یک توصیه نادرست برای سموم دفع آفات، تنها یک «باگ UX» نیست؛ بلکه می‌تواند به معنای نابودی کامل محصول و بروز یک بحران مالی برای کشاورز باشد.

و باید صادق بود: بسیاری از این ابتکارات هوش مصنوعی هنوز در مراحل اولیه خود قرار دارند. برخی از موتورهای استدلال (سیستم‌هایی که برای تحلیل، استنتاج و تصمیم‌گیری آگاهانه طراحی شده‌اند) هنوز در حال توسعه هستند و آزمون میدانی گسترده‌ای را پشت سر نگذاشته‌اند. مجموعه داده‌ها اغلب ناقص هستند. یکپارچه‌سازی با سامانه‌های دولتی مانند Agristack هنوز در حد طرح‌های کاغذی باقی مانده است. بدون تعهد جدی و بلندمدت به توسعه مبتنی بر بازخورد، ما در معرض خطر ایجاد سیستم‌های درخشانی هستیم که ماندگار نمی‌شوند.

راهکار پیشنهادی: آنچه باید تغییر کند
برای حرکت رو به جلو، تمرکز بر موارد زیر ضروری است:

1. طراحی مأموریت‌محور (Mission-Driven Design): توسعه ابزارها باید بر اساس «نقاط درد واقعی» کشاورزی باشد، نه صرفاً بر اساس قابلیت‌های موجود یک مدل خاص.
2. هماهنگی بین‌وزارت‌خانه‌ای: در مواردی که یک ماژول استدلال واحد می‌تواند به بخش‌های مختلفی مانند کشاورزی، بهداشت و آموزش خدمت کند، باید به سمت ساخت زیرساخت‌های مشترک حرکت کرد، البته با تعریف واضح لایه‌های خاص هر domain.
3. حلقه‌های پاسخگویی (Accountability Loops): تأمین‌کنندگان مالی و وزارتخانه‌های مربوطه باید بر معیارهای longitudinal (پایش impact در بلندمدت) تأکید کنند، نه صرفاً گزارش موفقیت یک پروژه آزمایشی.
4. مشارکت میدانی (Ground-Up Participation): بهترین راه‌حل‌های هوش مصنوعی، صرفاً از دفاتر بنگلور یا دهلی نو بیرون نمی‌آیند، بلکه از طریق طراحی مشترک (Co-design) با ذی‌نفعان واقعی در ماندلا، باراماتی و نالگوندا شکل می‌گیرند.

به گزارش خبرنگار اخبار روزانه کشاورزی، هند در یک نقطه عطف تاریخی قرار دارد. این کشور پتانسیل آن را دارد که در ایجاد سامانه‌های هوش مصنوعی کشاورزی که هم فراگیر هستند و هم به بافت محلی آگاهند، پیشگام شود. اما برای تحقق این امر، باید فراتر از شعارهای پرطمطراق و پروژه‌های کوتاه‌مدت حرکت کنیم. مسئله صرفاً «متحول کردن کشاورزی با هوش مصنوعی» نیست، بلکه «درک کشاورزی به اندازه‌ای عمیق است که هوش مصنوعی بتواند واقعاً به آن کمک کند» است.

پتانسیل بسیار زیاد است. اما اگر با اجرای دقیق، مسئولانه و مبتنی بر نیاز واقعی همراه نشود، این پتانسیل تنها روی کاغذ باقی خواهد ماند.

ادامه مطلب

اسلایدر

کشاورزی آینده: احیا به جای استخراج

منتشر شده

در

پایگاه خبری داوان نیوز: کشاورزی احیاکننده؛ پشتوانه علمی محکمی برای منافع زیست محیطی کسب می‌کند.

به گزارش اخبار روزانه کشاورزی«داوان نیوز»، بر اساس یک بررسی جامع علمی جدید که در مجله معتبر کشاورزی و علوم زیستی CABI منتشر شد، کشاورزی احیاکننده (Regenerative Agriculture) به عنوان یک راهبرد کلیدی برای مقابله با تخریب خاک، اختلالات آب‌وهوایی و زوال اکولوژیکی، از پشتوانه علمی فزاینده‌ای برخوردار است.

این بررسی که توسط دکتر نیکلاس باردزلی از دانشگاه ریدینگ انجام شده است، با تکیه بر آخرین تحقیقات بوم‌شناسی خاک و مطالعات موردی، به واکاوی ظهور، تعاریف و مبانی علمی این جنبش نوپا پرداخته و آن را نه به عنوان مجموعه‌ای از دستورالعمل‌های ثابت، بلکه به عنوان یک تغییر پارادایم در تولید غذا معرفی می‌کند که بر بازسازی چرخه‌های اکولوژیکی و دستیابی به نتایج قابل اندازه‌گیری در سلامت خاک تأکید دارد.

بازتعریف یک مفهوم: از حفظ تا احیا
به گزارش این پژوهش، اگرچه کشاورزی احیاکننده توجه جهانی را به خود جلب کرده، اما تعریف واحد و مورد اجماعی برای آن وجود ندارد. دکتر باردزلی در این بررسی پیشنهاد می‌دهد که کشاورزی احیاکننده باید به عنوان کشاورزی تعریف شود که با چرخه‌های طبیعی مواد مغذی، کربن و آب همکاری و آنها را تقویت می‌کند. تمرکز اصلی این تعریف بر خروجی‌هایی مانند بهبود عملکرد خاک، افزایش فعالیت بیولوژیکی و تقویت تاب‌آوری سیستم است که انعطاف‌پذیری لازم برای تطبیق با شرایط مختلف اقلیمی و زراعی را فراهم می‌آورد.

علم پشت احیا: خاک به عنوان یک ابر ارگانسم زنده
یافته‌های کلیدی این بررسی، فرضیات سنتی در مورد تشکیل و حاصلخیزی خاک را به چالش می‌کشد. برخلاف باور رایج مبنی بر غیرقابل برگشت بودن تخریب خاک، شواهد علمی نشان می‌دهند که فرآیندهای بیولوژیک—به ویژه تعاملات بین گیاهان و میکروب‌ها—می‌توانند مواد آلی و ساختار خاک را با سرعتی بسیار بیشتر از آنچه پیش‌تر تصور می‌شد، بازسازی کنند. روش‌هایی مانند کشت پوششی، کاهش یا حذف شخم، ادغام دام در سیستم زراعی و استفاده از نهاده‌های بیولوژیک، با تقویت “شبکه غذایی خاک”، این فرآیندهای ترمیمی را فعال می‌کنند.

مزایای چندگانه: از آب‌وهوا تا سلامت جامعه
این بررسی به مزایای چندجانبه کشاورزی احیاکننده اشاره می‌کند که فراتر از مرزهای مزرعه است. این مزایا شامل افزایش ذخیره کربن در خاک (کمک به کاهش تغییرات آب‌وهوایی)، کاهش وابستگی به نهاده‌های مصنوعی، احیای تنوع زیستی، افزایش تاب‌آوری در برابر خشکسالی و بیماری‌ها، و حتی ارتقای سلامت عمومی از طریق بهبود کیفیت مواد غذایی و غنای میکروبیوم خاک است.

چالش‌های پیشِ رو و الزامات سیاستی
با وجود این پتانسیل بالا، گزارش حاضر به موانع مهمی در مسیر پذیرش گسترده این روش‌ها اشاره می‌کند. کمبود بودجه بلندمدت برای پژوهش‌های سیستمی، تعاریف محدود از شیوه‌های مبتنی بر شواهد، و ناکافی بودن چارچوب‌های سیاستی—مانند برنامه‌های حمایتی—که از این تغییر سیستمیک پشتیبانی کنند، از جمله این موانع هستند. همچنین هشدار داده شده که رویکردهای مبتنی بر گواهینامه و بازار، در صورت عدم نظارت دقیق، خطر “سبزشویی” (Greenwashing) و تضعیف یکپارچگی زیستمحیطی این جنبش را در پی دارند.

این بررسی در پایان از سرمایه‌گذاران، محققان و نهادهای سیاست‌گذار می‌خواهد تا در پژوهش‌های سیستمی سرمایه‌گذاری کنند، دانش بومی کشاورزان را به رسمیت بشناسند و از سیاست‌های حمایتی مبتنی بر مکان و نظارت دقیق بر نتایج زیستمحیطی بهره بگیرند.

درباره مجله CABI Agriculture and Bioscience:
این مجله یک ژورنال دسترسی آزاد است که پژوهش‌های بین‌رشته‌ای با کیفیت بالا در زمینه‌های کشاورزی، امنیت غذایی و علوم زیستی را منتشر می‌کند.

ادامه مطلب

آب و انرژی

ضرورت تحول دیجیتال؛ بحران آب و سهم دانش‌بنیان ها

منتشر شده

در

پایگاه خبری داوان نیوز: ایران با قرارگیری در کمربند خشک جهان، با میانگین بارش سالانه ۲۵۰ میلی‌متر و کاهش ۲۰ درصدی منابع آب تجدیدپذیر طی دو دهه اخیر، در وضعیت بحران آب ساختاری قرار دارد.

به گزارش اخبار روزانه کشاورزی، بخش کشاورزی با سهم ۸۰-۹۰% از مصرف آب کشور ، کانون اصلی اصلاحات است. در این میان، سیستم‌های آبیاری هوشمند به عنوان راهکاری تحول‌ساز و شرکت‌های دانش‌بنیان به عنوان بازیگران کلیدی در توسعه و بومی‌سازی این فناوری‌ها ظاهر شده‌اند. این گزارش به تحلیل فناوری‌های آبیاری هوشمند، نقش شرکت‌های دانش‌بنیان، چالش‌ها و راهبردهای سیاستی می‌پردازد.

۱. فناوری‌های محوری در آبیاری هوشمند
۱.۱. اجزای سیستم‌های هوشمند
– حسگرهای نظارتی:
– رطوبت خاک: اندازه‌گیری دقیق محتوای آب در اعماق مختلف ریشه (دقت ±۲%) .
– سنسورهای هواشناسی: پایش دمای هوا، رطوبت نسبی، تابش خورشید و سرعت باد برای محاسبه تبخیر-تعرق .
– کنترلرهای هوشمند: پردازش داده‌ها با الگوریتم‌های هوش مصنوعی (مانند شبکه‌های عصبی) و تصمیم‌گیری بر اساس نیاز آبی واقعی گیاه .
– عملگرهای اتوماتیک: شیرهای برقی با قابلیت تنظیم دبی جریان (۰.۵ تا ۱۰ لیتر بر ثانیه) و پمپ‌های متغیر .
– پلتفرم‌های نرم‌افزاری: ارائه گزارش‌های تحلیلی مصرف آب و پیش‌بینی شرایط جوی از طریق اپلیکیشن‌های موبایل .

۱.۲. روش‌های نوین آبیاری
– قطره‌ای هوشمند: صرفه‌جویی ۴۰-۵۰% آب نسبت به روش‌های سطحی با دقت ۹۵% در تحویل آب به ریشه .
– زیرسطحی: کاهش تلفات تبخیر با نصب لوله‌ها در عمق ۲۰-۵۰ سانتی‌متری .
– مه‌پاش‌های تنظیم‌پذیر: بهینه‌سازی رطوبت در گلخانه‌ها بر اساس داده‌های حسگرها .

۱.۳. نقش اینترنت اشیاء (IoT)
– اتصال بی‌سیم: استفاده از پروتکل‌های کم‌مصرف (LoRaWAN, NB-IoT) برای انتقال داده در مزارع بزرگ .
– پلتفرم‌های ابری: ذخیره‌سازی و تحلیل کلان‌داده‌ها با سیستم‌هایی مانند AWS IoT GreenGrass .
– ادغام با تصاویر ماهواره‌ای: ترکیب داده‌های زمینی و سنجش از دور برای پوشش مناطق وسیع .

۲. شرکت‌های دانش‌بنیان: موتور محرک نوآوری
۲.۱. تجارب موفق داخلی
– پایلوت دانشگاه سراوان: کاهش ۳۰% مصرف آب در کشت محصولات استراتژیک (ذرت، پسته) با سیستم مبتنی بر حسگرهای بی‌سیم و نرم‌افزار C++ .
– شرکت‌های فناور در حوزه IoT: توسعه کنترلرهای بومی با قابلیت اتصال به شبکه‌های ملی (مثال: سامانه‌های مبتنی بر رزبری پای) .

۲.۲. الگوهای بین‌المللی
– Netafim (اسرائیل): افزایش بهره‌وری آب تا ۷۰% در پروژه‌های نخل‌داری ایران.
– CropX (آمریکا): ادغام داده‌های خاک، هوا و گیاه در پلتفرم یکپارچه.

۲.۳. نقش در زنجیره ارزش
– تولید حسگرهای ارزان‌قیمت: کاهش هزینه‌ها از ۲۰۰ به ۵۰ دلار بر حسگر .
– پشتیبانی نرم‌افزاری: توسعه اپلیکیشن‌های مدیریت آبیاری متناسب با اقلیم‌های محلی.
– خدمات پس از فروش: استقرار تیم‌های فنی برای نگهداری سیستم‌ها در مناطق روستایی.

۳. چالش‌های راهبردی و محدودیت‌ها
۳.۱. چالش‌های فنی
– وابستگی به قطعات وارداتی: ۷۰% بردهای الکترونیکی و سنسورها از خارج تأمین می‌شود .
– مشکلات اتصال اینترنت: پوشش کمتر از ۴۰% شبکه‌های LPWAN در مناطق روستایی .

۳.۲. موانع اقتصادی
– هزینه بالای استقرار: سرمایه‌گذاری اولیه ۲۰-۵۰ میلیون تومان بر هکتار .
– ضعف مدل‌های مالی: نبود صندوق‌های خطرپذیر تخصصی در بخش کشاورزی .

۳.۳. محدودیت‌های سیاستی
– فقدان استانداردهای ملی: نبود چارچوب ارزیابی کیفیت حسگرها و کنترلرها .
– پیچیدگی فرآیندهای دانش‌بنیان شدن: طولانی‌بودن پروسه اخذ مجوز (۶-۱۲ ماه) .

جدول ۱: تحلیل SWOT آبیاری هوشمند در ایران
| نقاط قوت (Strengths)                                          | نقاط ضعف (Weaknesses) |
| صرفه‌جویی ۵۰% آب                                              | هزینه بالای راه‌اندازی |
| افزایش ۲۰% عملکرد محصول                                   | وابستگی به فناوری وارداتی |
| فرصت‌ها (Opportunities)                                     | تهدیدها (Threats) |
| رشد بازار IoT کشاورزی (سالانه ۱۵%)                         | تشدید خشکسالی‌ها |
| حمایت‌های دولتی از شرکت‌های دانش‌بنیان               | ضعف زیرساخت‌های دیجیتال روستایی |

۴. راهبردهای توسعه و سیاست‌گذاری
۴.۱. راهکارهای فناورانه
– توسعه سخت‌افزارهای بومی: سرمایه‌گذاری در تولید حسگرهای مقاوم به گرد و خاک و شوری خاک.
– استفاده از انرژی خورشیدی: تأمین برق پایدار برای سیستم‌ها در مناطق دورافتاده.

۴.۲. سازوکارهای حمایتی
– معافیت‌های مالیاتی: معافیت ۵ ساله برای شرکت‌های فعال در آبیاری هوشمند .
– تسهیلات کم‌بهره: وام‌های با نرخ ۴% برای کشاورزان پیشرو .
– پیلوت‌های منطقه‌ای: اجرای پروژه‌های نمایشی در استان‌های بحرانی (کرمان، سیستان و بلوچستان) .

۴.۳. اصلاحات نهادی
– ایجاد کلینیک‌های فناوری: ارائه خدمات مشاوره فنی و اقتصادی به کشاورزان.
– تدوین سند استاندارد ملی: تعیین شاخص‌های کیفیت برای سخت‌افزارها و نرم‌افزارها .

افق آینده
سیستم‌های آبیاری هوشمند با قابلیت کاهش ۵۰% مصرف آب و افزایش ۲۰% عملکرد محصول، راهبردی کلیدی برای عبور از بحران آب هستند. شرکت‌های دانش‌بنیان با نقش توسعه‌دهنده فناوری، تسهیلگر اجرا و ارائه‌دهنده خدمات، محور اصلی این تحولند. موفقیت در گرو:
– تدوین سیاست‌های منسجم حمایت مالی و فنی؛
– توسعه زیرساخت‌های دیجیتال در مناطق روستایی؛
– تقویت همکاری سه‌جانبه دولت، دانشگاه و صنعت.
پیش‌بینی می‌شود تا ۱۴۰۹، سهم بازار آبیاری هوشمند در ایران به ۳۰۰ میلیون دلار برسد و سالانه از هدررفت ۵ میلیارد مترمکعب آب جلوگیری کند.

ادامه مطلب
تبلیغات

پرطرفدار

کلیه حقوق این پایگاه خبری متعلق به داوان‌نیوز است.