پژوهش
کاشت گونه نامناسب گیاهی در شهرها و تشدید حساسیتهای فصلی و هجوم سفید بالکها!
پایگاه خبری DA1news: طرحها، برنامههای کاشت درخت و انتخاب گونههای مناسب با هر محیط، کار پیچیده ای نیست و خطا در این زمینه میتواند موجب تشدید حساسیتهای فصلی، هجوم سفید بالکها و… باشد.
انتخاب، گزینش و کاشت گیاهان مقاوم در برابر انواع آلودگیها و پارامترهای هواشناسی مثل جزیره حرارتی شهرها تقریباً موضوع جدیدی است. گیاهان به تن آلودگی حساس هستند و به وسیله تغییر در فرآیندهای حیاتی خود مانند رشد و یا میزان فتوسنتز به استرس محیطی واکنش نشان میدهند.
توانایی گیاهان برای سازش به تنشهای محیطی بستگی به نوع، شدت، مدت تنش و همچنین گونه گیاهی دارد. به عنوان مثال بر اساس مطالعهای که توسط امینی و همکاران (1394) با موضوع مطالعه آناتومیکی تأثیر آلودگی هوا بر برگ گیاهان اقاقیا و عرعردر محدوده کارخانه آلومینیوم ایران صورت گرفته است، نتایج این مقاله نشان داده که افزایش طول کرک و عدم تغییر گشودگی روزنه، انواعی از سـاز و کار، در گیاهان اقاقیا و عرعر، نسبت به آلودگی هـوای منطقـه است، کـه نشـاندهنـده مقاومـت نسـبی ایـن گیاهـان است.
در حقیقت عرعر از طرفی با افزایش طول کرک و تعداد روزنه نوعی سیسـتم دفـاعی ایجـاد کـرده تـا هـم مـانع کـاهش فعالیتهای فتوسنتزی شود هم مانع آسیب به روزنهها شود. لذا این احتمال بسیار قوی وجود دارد که گیاهان اقاقیا و عرعر در پارکها، حاشـیه خیابانها، بزرگراهها و جادهها و شهرها و ماندگاری آنهـا در این محیط تا حدودی موید مقاومت احتمالی این گیاهان در برابر آلایندههای شهرها خصوصاً شهرهای آلوده و صنعتی است.
درخت عرعر گونه بومی ایران نیست البته به این درخت آیلان هم میگویند که برگرفته از نام علمی این درخت یعنی Ailanthus altissima است. این گونه درختی، بومی شرق چین و شمال ویتنام است اما هم اکنون در همه قارهها به جز قطب جنوب گسترش دارد.
این گونه اولین بار در دهه 1740 میلادی از چین به فرانسه آورده شد و به سرعت در تمام کشورهای اروپایی گسترش پیدا کرد. سپس در سال 1784 از اروپا به آمریکای شمالی وارد شد. این گونه در نیمه دوم قرن نوزدهم به طور وسیعی در جهان کاشته شد. در حال حاضر، عرعر در حداقل 51 کشور جهان حضور دارد. از جمله این کشورها میتوان به ایالات متحده (در 43 ایالت)، کانادا، بسیاری از کشورهای اروپایی، بعضی از کشورهای آمریکای جنوبی و آفریقا، ژاپن، استرالیا، روسیه و نیز ایران اشاره کرد.
همانطور که پیشتر نیز گفته شد اصولاً در انتخاب و کاشت درخت توانایی سازش گیاه با محیط مسئله مهمی است؛ در مورد گیاه عرعر نیز این اتفاق رخ داد اما یک مسئله مهمتر این است که سالهاست که این گیاه محکوم به حذف از زیستگاههای غیر بومی خود شده است زیرا علاوه بر نشان دادن حالت تهاجمی و قدرت تولید مثل و تکثیر بالا در غالب زیستگاهها و حذف گونههای بومی؛ با وجود ترکیبات آللوپاتی یا به عبارتی دگرآسیبی تاثیر منفی بر محیط میگذارد. از سوی دیگر گردههای این درخت به عنوان یک ماده حساسیتزا (آلرژن) گزارش شده است. گلهای نر این درخت گرده زیادی تولید میکنند و آلرژیزا هستند.
از آنجایی که توسعه فضای سبز از ضرورتهای جامعه شهری است متأسفانه گاهی فقط به سریعالرشد بودن درختان، مقاومت و سازگاری گیاه در محیط توجه شده و سایر پارامترهای مهم و تاثیرگذار بر محیط زیست مغفول ماندهاند. به عنوان مثالی دیگر میتوان، کاشت درختان توت از حدود سال 1392، در تهران را ذکر کرد. کریمیان و همکاران (1393) در مقاله خود با عنوان بررسی میزان رشد ابعاد مختلف زیتون تلخ و توت زینتی در فضای سبز شهری؛ گونه توت زینتی را اینگونه معرفی داشتند که گونه توت زینتیMorus albaL از تیره Moraceae درختی مقاوم است که به ویژه جنس نر آن به دلیل گستره مناسب تاج و عدم وجود میوه مورد اقبال فراوان در فضای سبز شهری شد، اما گذر زمان و واقعیتهای حاصل از این کاشت گسترده درختان توت در سطح شهر تهران نشان داد، کاشت این درخت مسئلهای کارشناسی نشده و عجولانه بوده است.
اتفاقی که افتاد به دلیل شرایط آب و هوایی تهران مانند جزیره حرارتی و گرما، بارشهای کم و عدم آبشویی و غیره زمینه رشد و میزبانی درختان توت از (حشرات) سفید بالکها مهیا شد. در واقع سفید بالکها آفت درختان توت هستند. این آفت، دشمن طبیعی و شکارگری در شهرها ندارد. سفید بالکها در آسمان شبیه به ذرات بسیار ریز یونولیت قابل مشاهده هستند و با چشم غیر مسلح ظاهری شبیه سایر حشرات ندارند.
گفته میشود سفید بالکها بیماریزایی برای انسان ندارند و با ورود به بدن انسان، ایجاد آزار و حساسیت در داخل چشم، بینی و دهان میکنند؛ البته به نظر میرسد این عوارض برای کسانی که بیماریهای زمینهای دارند باید متفاوت باشد و نیاز است، مورد بررسی بیشتر متخصصین و پزشکان قرار بگیرد.
البته در فصل گرده افشانی نیز برخی درختان هستند که ایجاد آلرژی زیادی میکنند و این موضوع با بحث آفت سفید بالکها متفاوت است. درختان آلرژیزا از جمله مواردی هستند که باعث بروز و یا تشدید آلرژیهای تنفسی میشوند. این نوع درختان میتوانند علائمی مانند آبریزش بینی و عطسه را ایجاد کنند؛ بنابراین افرادی که زمینه بیماریهای آلرژیک را دارند و یا واکنش دفاعی بیش از حد سیستم ایمنی دارند بیشتر از دیگران در معرض ابتلا به این علائم قرار میگیرند.
در آخر باید گفت، با توجه به سطح علمی کشور و حجم عظیمی از مطالعات و تولیدات علمی در کشور، طرحها، برنامههای کاشت درخت و انتخاب گونههای مناسب با هر محیط، کار پیچیده ای نیست و خطا در این زمینه به هیچ وجه قابل توجیه نیست. شاید یکی از دلایل اشتباهات موجود را بتوان دورههای کوتاه مدیریتی نام برد؛ که مدیر به جهت دیده شدن اقدامات، در دوره کوتاه مدیریتی خود با کاشت عجولانه و قطعاً عدم تفکر به تمامی ابعاد مسئله، با انتخاب درختان سریعالرشد و مقاوم مشکلات را در آینده چند برابر میکند.
الهه پهلوان؛ کارشناس محیط زیست و عضو بنیاد حفاظت از محیط زیست و حیات وحش ایران
اسلایدر
آینده هوش مصنوعی در کشاورزی: تحول یا نمایش؟
پایگاه خبری داوان نیوز: پتانسیل تحولآفرینی هوش مصنوعی در کشاورزی انکارناپذیر است. اما این پتانسیل تنها زمانی به واقعیت میپیوندد که از مرحله نمایش و اثبات مفهومی فراتر رفته و به سمت اجرای عملیاتی و تأثیرگذاری واقعی حرکت کند.
به گزارش جواد احمدی خبرنگار داوان نیوز، در سالهای اخیر، شاهد تبلیغات گستردهای با این محور بودهایم که «هوش مصنوعی کشاورزی را متحول خواهد کرد». از سامانههای ملی نظارت بر آفات گرفته تا داشبوردهای هوشمند حکمرانی، هوش مصنوعی بهعنوان یک بازیساز کلانی معرفی میشود که میتواند از سطح سیاستگذاری ملی تا مزرعهٔ کشاورز خرد، اثرگذار باشد. اگرچه این دیدگاه، جذاب و آیندهنگرانه به نظر میرسد، اما در عمل با خطر سادهانگاری مواجه است. اکنون زمان آن فرا رسیده که پرسشی دشوارتر را مطرح کنیم: آیا ما برای ایجاد تأثیر میسازیم، یا صرفاً برای ایجاد هیاهو و دیده شدن؟
این مقاله به بررسی چالشها و الزامات این گذار میپردازد.
وضعیت موجود: شتاب واقعی، اما پراکندگی عملی
طی سال گذشته، شاهد پیشرفتهای قابل توجهی در این حوزه بودهایم. شرکتهایی مانند Farmitopia و Plantix قابلیتهای بینایی رایانهای را برای تشخیص و مدیریت آفات و بیماریها به نمایش گذاشتهاند. از سوی دیگر، شرکتهایی مانند Sarvam.ai پتانسیل مدلهای زبانی بزرگ (LLM) و سیستمهای استدلال (Reasoning Systems) را در ارائه مشاورههای کشاورزی و پشتیبانی از سیاستگذاری دادهبنیان نشان دادهاند. حتی نهادهای دولتی مانند وزارت کشاورزی و رفاه کشاورزان (MoA&FW) نیز در پذیرش این فناوری پیشگام بودهاند؛ از توسعه چتباتهای پاسخگو به شکایات (مانند e-Mitra) تا تأسیس مراکز excellence در مؤسسات بزرگی مانند IIT Ropar.
با این حال، در کنار این شتاب واقعی، یک پراکندگی نگرانکننده نیز به چشم میخورد: حجم انبوهی از پروژههای پایلوت غیرمرتبط، طرحهای مفهومی با همپوشانی فراوان و تعداد بسیار محدودی از ابتکارات که فراتر از یک منطقه یا بازه زمانی آزمایشی محدود گسترش یافتهاند. به نظر میرسد زمان زیادی صرف اثبات این میشود که «هوش مصنوعی میتواند کاری را انجام دهد»، در حالی که باید بر این سوال تمرکز کرد که «هوش مصنوعی چه کاری *باید* انجام دهد و چگونه میتواند در سطح مزرعه به کار گرفته شود».
چالش اصلی: جهتگیری، نه فناوری
مسئله بنیادین، کارایی یا عدم کارایی هوش مصنوعی نیست. مشکل اصلی این است که آیا ما از این فناوری برای حل مسائل واقعی و صحیح استفاده میکنیم، یا صرفاً آن را به زور بر مسائلی که *ما* بهعنوان مشکل درک میکنیم، تحمیل میکنیم.
برای نمونه، یک چتبات چندزبانه که به کشاورز میگوید چه زمانی بذر خود را بکارد، در نگاه اول تاثیرگذار است. اما این برداشت تا زمانی پایدار است که متوجه شویم این سامانه، رطوبت خاک محلی یا پویاییهای اقلیم-کشاورزی (Agro-climatic) منطقه را در نظر نمیگیرد. نمونه دیگر، داشبوردهای مدیریتی هستند که در کنفرانسها بسیار شیک به نظر میرسند، اما غالباً فاقد همان جزئیات ریز و حیاتی هستند که یک افسر منطقهای برای تصمیمگیری در سطح مزرعه به آن نیازمند است.
ما هنوز با هوش مصنوعی به عنوان یک «ارتقاء» (Upgrade) برخورد میکنیم، نه یک «بازطراحی» (Redesign). حال آنکه کشاورزی – بیش از几乎 هر صنعت دیگری – به سامانههایی نیاز دارد که بهصورت عمیقاً محلی، به شکلی با دقت و با وسواس و برای رویارویی با تغییرپذیریِ پرریسک محیطی ساخته شده باشند. اکثر مدلهای زبانی بزرگ (LLM) و موتورهای استدلال موجود، برای این وظیفه خاص آموزش ندیدهاند.
نقشه راه: فقدان استراتژی در پس ادغامهای فناورانه
اگرچه مذاکراتی برای همپیوندی تلاشهای IndiaAI، Sarvam.ai، مؤسسات آیتیآی (IITs) و تأمینکنندگان مالی مختلف در جریان است – که حرکتی مثبت است – اما یک نقشه راه نباید صرفاً به فهرستی از ادغامهای فنی تقلیل یابد. یک استراتژی جامع باید به پرسشهای دنیای واقعی پاسخ دهد:
* مالکیت دادهها در اختیار کیست؟
* چه نهادی مسئول حسابرسی و مدلها است؟
* هنگامی که یک توصیه هوش مصنوعی به خطا میرود، مسئولیت و مکانیزم جبران خسارت چیست؟
ما شاهد ظهور ماژولهای استدلال برای سیاستگذاری، دستیاران هوش مصنوعی برای ارائه طرح، و حتی رباتهای واتساپی با حمایت مالی متا بودهایم. اما آنچه هنوز دیده نمیشود، یک لایه زیرساختی یکپارچه و unit است که این اجزای پراکنده را به هم پیوند زده و از همکاری آنها اطمینان حاصل کند.
آینده مطلوب – مشاورههای بلادرنگ، حکمرانی تطبیقی و حلقههای بازخورد میدانی – تنها در صورتی محقق خواهد شد که ابزارها نه صرفاً برای «قابلیت»، بلکه برای «بافت» (Context) طراحی شده باشند. این امر مستلزم همکاری مستقیم و تنگاتنگ با سازمانهای کشاورزی، ادارات منطقهای و مروجان محلی است، نه صرفاً استقرار یک مدل آموزشدیده در محیط آزمایشگاهی.
هشدار: خطر راهحلگرایی صرف فناورانه (Tech-Solutionism)
بیایید اشتباهات امواج قبلی فناوری را تکرار نکنیم؛ جایی که ابزارهای دیجیتال بدون توجه به حقایق و واقعیتهای میدانی عرضه شدند. در حوزه فناوری کشاورزی، دقت نادرست میتواند بسیار خطرناک باشد. یک تاریخ کشت اشتباه یا یک توصیه نادرست برای سموم دفع آفات، تنها یک «باگ UX» نیست؛ بلکه میتواند به معنای نابودی کامل محصول و بروز یک بحران مالی برای کشاورز باشد.
و باید صادق بود: بسیاری از این ابتکارات هوش مصنوعی هنوز در مراحل اولیه خود قرار دارند. برخی از موتورهای استدلال (سیستمهایی که برای تحلیل، استنتاج و تصمیمگیری آگاهانه طراحی شدهاند) هنوز در حال توسعه هستند و آزمون میدانی گستردهای را پشت سر نگذاشتهاند. مجموعه دادهها اغلب ناقص هستند. یکپارچهسازی با سامانههای دولتی مانند Agristack هنوز در حد طرحهای کاغذی باقی مانده است. بدون تعهد جدی و بلندمدت به توسعه مبتنی بر بازخورد، ما در معرض خطر ایجاد سیستمهای درخشانی هستیم که ماندگار نمیشوند.
راهکار پیشنهادی: آنچه باید تغییر کند
برای حرکت رو به جلو، تمرکز بر موارد زیر ضروری است:
1. طراحی مأموریتمحور (Mission-Driven Design): توسعه ابزارها باید بر اساس «نقاط درد واقعی» کشاورزی باشد، نه صرفاً بر اساس قابلیتهای موجود یک مدل خاص.
2. هماهنگی بینوزارتخانهای: در مواردی که یک ماژول استدلال واحد میتواند به بخشهای مختلفی مانند کشاورزی، بهداشت و آموزش خدمت کند، باید به سمت ساخت زیرساختهای مشترک حرکت کرد، البته با تعریف واضح لایههای خاص هر domain.
3. حلقههای پاسخگویی (Accountability Loops): تأمینکنندگان مالی و وزارتخانههای مربوطه باید بر معیارهای longitudinal (پایش impact در بلندمدت) تأکید کنند، نه صرفاً گزارش موفقیت یک پروژه آزمایشی.
4. مشارکت میدانی (Ground-Up Participation): بهترین راهحلهای هوش مصنوعی، صرفاً از دفاتر بنگلور یا دهلی نو بیرون نمیآیند، بلکه از طریق طراحی مشترک (Co-design) با ذینفعان واقعی در ماندلا، باراماتی و نالگوندا شکل میگیرند.
به گزارش خبرنگار اخبار روزانه کشاورزی، هند در یک نقطه عطف تاریخی قرار دارد. این کشور پتانسیل آن را دارد که در ایجاد سامانههای هوش مصنوعی کشاورزی که هم فراگیر هستند و هم به بافت محلی آگاهند، پیشگام شود. اما برای تحقق این امر، باید فراتر از شعارهای پرطمطراق و پروژههای کوتاهمدت حرکت کنیم. مسئله صرفاً «متحول کردن کشاورزی با هوش مصنوعی» نیست، بلکه «درک کشاورزی به اندازهای عمیق است که هوش مصنوعی بتواند واقعاً به آن کمک کند» است.
پتانسیل بسیار زیاد است. اما اگر با اجرای دقیق، مسئولانه و مبتنی بر نیاز واقعی همراه نشود، این پتانسیل تنها روی کاغذ باقی خواهد ماند.
—
اسلایدر
کشاورزی آینده: احیا به جای استخراج
پایگاه خبری داوان نیوز: کشاورزی احیاکننده؛ پشتوانه علمی محکمی برای منافع زیست محیطی کسب میکند.
به گزارش اخبار روزانه کشاورزی«داوان نیوز»، بر اساس یک بررسی جامع علمی جدید که در مجله معتبر کشاورزی و علوم زیستی CABI منتشر شد، کشاورزی احیاکننده (Regenerative Agriculture) به عنوان یک راهبرد کلیدی برای مقابله با تخریب خاک، اختلالات آبوهوایی و زوال اکولوژیکی، از پشتوانه علمی فزایندهای برخوردار است.
این بررسی که توسط دکتر نیکلاس باردزلی از دانشگاه ریدینگ انجام شده است، با تکیه بر آخرین تحقیقات بومشناسی خاک و مطالعات موردی، به واکاوی ظهور، تعاریف و مبانی علمی این جنبش نوپا پرداخته و آن را نه به عنوان مجموعهای از دستورالعملهای ثابت، بلکه به عنوان یک تغییر پارادایم در تولید غذا معرفی میکند که بر بازسازی چرخههای اکولوژیکی و دستیابی به نتایج قابل اندازهگیری در سلامت خاک تأکید دارد.
بازتعریف یک مفهوم: از حفظ تا احیا
به گزارش این پژوهش، اگرچه کشاورزی احیاکننده توجه جهانی را به خود جلب کرده، اما تعریف واحد و مورد اجماعی برای آن وجود ندارد. دکتر باردزلی در این بررسی پیشنهاد میدهد که کشاورزی احیاکننده باید به عنوان کشاورزی تعریف شود که با چرخههای طبیعی مواد مغذی، کربن و آب همکاری و آنها را تقویت میکند. تمرکز اصلی این تعریف بر خروجیهایی مانند بهبود عملکرد خاک، افزایش فعالیت بیولوژیکی و تقویت تابآوری سیستم است که انعطافپذیری لازم برای تطبیق با شرایط مختلف اقلیمی و زراعی را فراهم میآورد.
علم پشت احیا: خاک به عنوان یک ابر ارگانسم زنده
یافتههای کلیدی این بررسی، فرضیات سنتی در مورد تشکیل و حاصلخیزی خاک را به چالش میکشد. برخلاف باور رایج مبنی بر غیرقابل برگشت بودن تخریب خاک، شواهد علمی نشان میدهند که فرآیندهای بیولوژیک—به ویژه تعاملات بین گیاهان و میکروبها—میتوانند مواد آلی و ساختار خاک را با سرعتی بسیار بیشتر از آنچه پیشتر تصور میشد، بازسازی کنند. روشهایی مانند کشت پوششی، کاهش یا حذف شخم، ادغام دام در سیستم زراعی و استفاده از نهادههای بیولوژیک، با تقویت “شبکه غذایی خاک”، این فرآیندهای ترمیمی را فعال میکنند.
مزایای چندگانه: از آبوهوا تا سلامت جامعه
این بررسی به مزایای چندجانبه کشاورزی احیاکننده اشاره میکند که فراتر از مرزهای مزرعه است. این مزایا شامل افزایش ذخیره کربن در خاک (کمک به کاهش تغییرات آبوهوایی)، کاهش وابستگی به نهادههای مصنوعی، احیای تنوع زیستی، افزایش تابآوری در برابر خشکسالی و بیماریها، و حتی ارتقای سلامت عمومی از طریق بهبود کیفیت مواد غذایی و غنای میکروبیوم خاک است.
چالشهای پیشِ رو و الزامات سیاستی
با وجود این پتانسیل بالا، گزارش حاضر به موانع مهمی در مسیر پذیرش گسترده این روشها اشاره میکند. کمبود بودجه بلندمدت برای پژوهشهای سیستمی، تعاریف محدود از شیوههای مبتنی بر شواهد، و ناکافی بودن چارچوبهای سیاستی—مانند برنامههای حمایتی—که از این تغییر سیستمیک پشتیبانی کنند، از جمله این موانع هستند. همچنین هشدار داده شده که رویکردهای مبتنی بر گواهینامه و بازار، در صورت عدم نظارت دقیق، خطر “سبزشویی” (Greenwashing) و تضعیف یکپارچگی زیستمحیطی این جنبش را در پی دارند.
این بررسی در پایان از سرمایهگذاران، محققان و نهادهای سیاستگذار میخواهد تا در پژوهشهای سیستمی سرمایهگذاری کنند، دانش بومی کشاورزان را به رسمیت بشناسند و از سیاستهای حمایتی مبتنی بر مکان و نظارت دقیق بر نتایج زیستمحیطی بهره بگیرند.
درباره مجله CABI Agriculture and Bioscience:
این مجله یک ژورنال دسترسی آزاد است که پژوهشهای بینرشتهای با کیفیت بالا در زمینههای کشاورزی، امنیت غذایی و علوم زیستی را منتشر میکند.
—
آب و انرژی
ضرورت تحول دیجیتال؛ بحران آب و سهم دانشبنیان ها
پایگاه خبری داوان نیوز: ایران با قرارگیری در کمربند خشک جهان، با میانگین بارش سالانه ۲۵۰ میلیمتر و کاهش ۲۰ درصدی منابع آب تجدیدپذیر طی دو دهه اخیر، در وضعیت بحران آب ساختاری قرار دارد.
به گزارش اخبار روزانه کشاورزی، بخش کشاورزی با سهم ۸۰-۹۰% از مصرف آب کشور ، کانون اصلی اصلاحات است. در این میان، سیستمهای آبیاری هوشمند به عنوان راهکاری تحولساز و شرکتهای دانشبنیان به عنوان بازیگران کلیدی در توسعه و بومیسازی این فناوریها ظاهر شدهاند. این گزارش به تحلیل فناوریهای آبیاری هوشمند، نقش شرکتهای دانشبنیان، چالشها و راهبردهای سیاستی میپردازد.
۱. فناوریهای محوری در آبیاری هوشمند
۱.۱. اجزای سیستمهای هوشمند
– حسگرهای نظارتی:
– رطوبت خاک: اندازهگیری دقیق محتوای آب در اعماق مختلف ریشه (دقت ±۲%) .
– سنسورهای هواشناسی: پایش دمای هوا، رطوبت نسبی، تابش خورشید و سرعت باد برای محاسبه تبخیر-تعرق .
– کنترلرهای هوشمند: پردازش دادهها با الگوریتمهای هوش مصنوعی (مانند شبکههای عصبی) و تصمیمگیری بر اساس نیاز آبی واقعی گیاه .
– عملگرهای اتوماتیک: شیرهای برقی با قابلیت تنظیم دبی جریان (۰.۵ تا ۱۰ لیتر بر ثانیه) و پمپهای متغیر .
– پلتفرمهای نرمافزاری: ارائه گزارشهای تحلیلی مصرف آب و پیشبینی شرایط جوی از طریق اپلیکیشنهای موبایل .
۱.۲. روشهای نوین آبیاری
– قطرهای هوشمند: صرفهجویی ۴۰-۵۰% آب نسبت به روشهای سطحی با دقت ۹۵% در تحویل آب به ریشه .
– زیرسطحی: کاهش تلفات تبخیر با نصب لولهها در عمق ۲۰-۵۰ سانتیمتری .
– مهپاشهای تنظیمپذیر: بهینهسازی رطوبت در گلخانهها بر اساس دادههای حسگرها .
۱.۳. نقش اینترنت اشیاء (IoT)
– اتصال بیسیم: استفاده از پروتکلهای کممصرف (LoRaWAN, NB-IoT) برای انتقال داده در مزارع بزرگ .
– پلتفرمهای ابری: ذخیرهسازی و تحلیل کلاندادهها با سیستمهایی مانند AWS IoT GreenGrass .
– ادغام با تصاویر ماهوارهای: ترکیب دادههای زمینی و سنجش از دور برای پوشش مناطق وسیع .
۲. شرکتهای دانشبنیان: موتور محرک نوآوری
۲.۱. تجارب موفق داخلی
– پایلوت دانشگاه سراوان: کاهش ۳۰% مصرف آب در کشت محصولات استراتژیک (ذرت، پسته) با سیستم مبتنی بر حسگرهای بیسیم و نرمافزار C++ .
– شرکتهای فناور در حوزه IoT: توسعه کنترلرهای بومی با قابلیت اتصال به شبکههای ملی (مثال: سامانههای مبتنی بر رزبری پای) .
۲.۲. الگوهای بینالمللی
– Netafim (اسرائیل): افزایش بهرهوری آب تا ۷۰% در پروژههای نخلداری ایران.
– CropX (آمریکا): ادغام دادههای خاک، هوا و گیاه در پلتفرم یکپارچه.
۲.۳. نقش در زنجیره ارزش
– تولید حسگرهای ارزانقیمت: کاهش هزینهها از ۲۰۰ به ۵۰ دلار بر حسگر .
– پشتیبانی نرمافزاری: توسعه اپلیکیشنهای مدیریت آبیاری متناسب با اقلیمهای محلی.
– خدمات پس از فروش: استقرار تیمهای فنی برای نگهداری سیستمها در مناطق روستایی.
۳. چالشهای راهبردی و محدودیتها
۳.۱. چالشهای فنی
– وابستگی به قطعات وارداتی: ۷۰% بردهای الکترونیکی و سنسورها از خارج تأمین میشود .
– مشکلات اتصال اینترنت: پوشش کمتر از ۴۰% شبکههای LPWAN در مناطق روستایی .
۳.۲. موانع اقتصادی
– هزینه بالای استقرار: سرمایهگذاری اولیه ۲۰-۵۰ میلیون تومان بر هکتار .
– ضعف مدلهای مالی: نبود صندوقهای خطرپذیر تخصصی در بخش کشاورزی .
۳.۳. محدودیتهای سیاستی
– فقدان استانداردهای ملی: نبود چارچوب ارزیابی کیفیت حسگرها و کنترلرها .
– پیچیدگی فرآیندهای دانشبنیان شدن: طولانیبودن پروسه اخذ مجوز (۶-۱۲ ماه) .
جدول ۱: تحلیل SWOT آبیاری هوشمند در ایران
| نقاط قوت (Strengths) | نقاط ضعف (Weaknesses) |
| صرفهجویی ۵۰% آب | هزینه بالای راهاندازی |
| افزایش ۲۰% عملکرد محصول | وابستگی به فناوری وارداتی |
| فرصتها (Opportunities) | تهدیدها (Threats) |
| رشد بازار IoT کشاورزی (سالانه ۱۵%) | تشدید خشکسالیها |
| حمایتهای دولتی از شرکتهای دانشبنیان | ضعف زیرساختهای دیجیتال روستایی |
۴. راهبردهای توسعه و سیاستگذاری
۴.۱. راهکارهای فناورانه
– توسعه سختافزارهای بومی: سرمایهگذاری در تولید حسگرهای مقاوم به گرد و خاک و شوری خاک.
– استفاده از انرژی خورشیدی: تأمین برق پایدار برای سیستمها در مناطق دورافتاده.
۴.۲. سازوکارهای حمایتی
– معافیتهای مالیاتی: معافیت ۵ ساله برای شرکتهای فعال در آبیاری هوشمند .
– تسهیلات کمبهره: وامهای با نرخ ۴% برای کشاورزان پیشرو .
– پیلوتهای منطقهای: اجرای پروژههای نمایشی در استانهای بحرانی (کرمان، سیستان و بلوچستان) .
۴.۳. اصلاحات نهادی
– ایجاد کلینیکهای فناوری: ارائه خدمات مشاوره فنی و اقتصادی به کشاورزان.
– تدوین سند استاندارد ملی: تعیین شاخصهای کیفیت برای سختافزارها و نرمافزارها .
افق آینده
سیستمهای آبیاری هوشمند با قابلیت کاهش ۵۰% مصرف آب و افزایش ۲۰% عملکرد محصول، راهبردی کلیدی برای عبور از بحران آب هستند. شرکتهای دانشبنیان با نقش توسعهدهنده فناوری، تسهیلگر اجرا و ارائهدهنده خدمات، محور اصلی این تحولند. موفقیت در گرو:
– تدوین سیاستهای منسجم حمایت مالی و فنی؛
– توسعه زیرساختهای دیجیتال در مناطق روستایی؛
– تقویت همکاری سهجانبه دولت، دانشگاه و صنعت.
پیشبینی میشود تا ۱۴۰۹، سهم بازار آبیاری هوشمند در ایران به ۳۰۰ میلیون دلار برسد و سالانه از هدررفت ۵ میلیارد مترمکعب آب جلوگیری کند.
-
اقتصاد2 هفته پیشتغییر پارادایم در اقتصاد کشاورزی؛ از محدودیت منابع تا سازوکارهای نوین توسعه
-
دانستنی ها9 ماه پیشکسب و کار؛ شرایط ورود به شغل سم فروشی چیست؟
-
آموزش8 ماه پیشگام به گام با کاشت نهال های کشت بافتی خرمای مجول (قسمت اول؛ انتخاب زمین)
-
بازرگانی1 سال پیشآیا قیمت کود یارانه ای را می دانید؟
-
اسلایدر3 هفته پیشهمایش ملی «تغییر اقلیم»؛ یافتن راهکارهای مدیریت پایدار
-
اسلایدر8 ماه پیشروش های کشت، صادرات و استان های فعال در کشت تنباکو
-
خبرهای سازمانی3 هفته پیشانتقاد تند آنجفی؛ «دستفرمان خطا» ما را به بحران کشانده
-
استان ها7 ماه پیشکشت، صادرات و مناطق مهم تولید سیر در ایران

