با ما همراه باشید

پژوهش

قیمت مواد غذایی کشاورزی و جریان های تجارت بین المللی

منتشر شده

در

پایگاه خبری Da1news: توسعه قیمت جهانی مواد غذایی و نوسانات کوتاه مدت آنها با نگرانی نگریسته می شود، زیرا افزایش قیمت نشان دهنده کمبود است و می تواند تأثیر مستقیمی بر امنیت غذایی کشورها داشته باشد که نه تنها برای کشورهای کم درآمد مشکل ساز است. این تحقیق نشان می‌دهند که کدام عوامل تأثیر کوتاه‌مدت و بلندمدت بر قیمت‌های محصولات کشاورزی دارند و نقش تجارت در این زمینه چیست.
تجارت بین‌المللی حرکت مواد غذایی از مناطق مازاد به مناطق با کمبود را تسهیل می‌کند و به کاهش کمبود مواد غذایی و تثبیت قیمت‌ها کمک می‌کند. با این حال، وابستگی بالای تجاری، عرضه مواد غذایی یک کشور را در برابر اختلالات تجاری آسیب‌پذیر می‌کند، همانطور که اخیراً در جریان بحران کووید-19 و درگیری اوکراین و روسیه مشاهده شد. تجارت جهانی کالاهای کشاورزی یکی از جنبه های مهم تولید و مصرف کشاورزی است و در حال رشد است و ارزش جریان های تجاری طی 20 سال گذشته چهار برابر شده است.

گروه‌های کالایی که بیشترین معامله را از نظر ارزشی دارند، میوه‌ها و سبزیجات (23 درصد)، غلات (14 درصد)، ماهی و گوشت (هر کدام 11 درصد) و دانه‌های روغنی (8 درصد) هستند. در سطح محصول، پرمعامله ترین محصول از نظر ارزش، دانه روغنی سویا و پس از آن غلات گندم و ذرت است. چین بزرگترین واردکننده سویا در جهان است. جمعیت زیاد این کشور، تقاضای فزاینده برای محصولات گوشتی و گسترش صنعت دامداری منجر به افزایش قابل توجه واردات سویا شده است. بزرگترین جریان تجاری دوجانبه برای هر کالایی، سویا از برزیل و ایالات متحده آمریکا به چین است. واردات گوشت چینی از آمریکای لاتین و اروپا نیز قابل توجه است. تجارت کشاورزی بسیار متمرکز است. در حالی که تفاوت هایی بین گروه های کالایی وجود دارد، اکثریت بزرگ تجارت جهانی کشاورزی تنها توسط 11 کشور تشکیل می شود. سهام تجاری بر اساس گروه کالایی و منطقه در شکل زیر نشان داده شده است.

 

با نگاهی به تجارت بین بلوک های تجاری بزرگ (شکل زیر را ببینید)، نیمی از کل صادرات کشاورزی از اروپا، روسیه و آسیای مرکزی عمدتاً در تجارت درون منطقه ای است. طی یک دوره 20 ساله تا سال 2019، یک تغییر در جریان تجاری بین مناطق رخ داد، یعنی تغییر به سمت جنوب جهانی، در حالی که اهمیت صادرات آمریکای شمالی از 19 درصد کل صادرات به 13 درصد کاهش یافت. در آسیای شرقی و اقیانوس آرام، این الگو معکوس شد و صادرات از 13 درصد به 19 درصد در سال 2019 افزایش یافت، در حالی که سهم آمریکای لاتین از صادرات اندکی (13 درصد در مقابل 15 درصد) و خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA) افزایش یافت. )، کشورهای جنوب صحرای آفریقا و جنوب آسیا بیش از دو برابر سهم خود از صادرات جهانی را افزایش دادند و 8 درصد از کل صادرات را به خود اختصاص دادند. این الگوی تجاری در واردات منعکس شد، جایی که کشورهای آسیای شرقی نیز رشد کردند. سهم آنها از واردات جهانی از 20 درصد به 25 درصد افزایش یافت که تحت سلطه تقاضای چین برای سویا، غلات، گوشت و محصولات لبنی بود. به طور کلی، واردات چین 15 درصد از واردات جهانی را در سال 2019 به خود اختصاص داده است.

اهمیت واردات برای عرضه داخلی توسط شاخص وابستگی به واردات سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد نشان داده شده است (شکل بالا را ببینید)، که نشان می دهد چه مقدار از عرضه داخلی موجود غلات وارد شده و چه مقدار از تولیدات خود کشور به دست آمده است. نقشه تفاوت های شدید بین مناطق را نشان می دهد. به خصوص کشورهای منطقه MENA و برخی از کشورهای آفریقای مرکزی به شدت به واردات محصولات کشاورزی وابسته هستند. کشورهای وابسته شامل جمهوری دموکراتیک کنگو (95%)، لیبی (94%)، لبنان (94%) و گابن (93%) هستند که تقریباً تمام نیازهای خود را به غلات وارد می‌کنند. همین امر در مورد کشورهای آمریکای مرکزی و بخش غربی آمریکای جنوبی، ژاپن و کره جنوبی صدق می کند. از سوی دیگر، اوکراین، کانادا، آرژانتین و استرالیا صادرکنندگان خالص هستند و صادرات خالص 84 تا 242 درصد از عرضه داخلی موجود است.

توسعه قیمت های بازار جهانی
قیمت ها نقش مهمی در سیگنالینگ کمبود دارند. تغییرات قیمت در بازارهای کشاورزی طبیعی است، زیرا عرضه از تقویم برداشت پیروی می کند و محصول بین سال ها متفاوت است. این حرکت قیمت منظم است و قابل پیش بینی است. قیمت‌های بالاتر به تولیدکنندگان کمک می‌کند تا با بازدهی پایین کنار بیایند، در حالی که مصرف‌کنندگان وقتی قیمت‌ها پایین هستند سود می‌برند. تجارت بین‌الملل معمولاً می‌تواند شوک‌های عرضه منطقه‌ای را مهار کند. حرکات غیرمنتظره و زیاد قیمت مشکل ساز است. افزایش بیش از حد قیمت ها عدم اطمینان بازار را افزایش می دهد و بنابراین تورم را تسریع می بخشد و به تولیدکنندگان و همچنین اقشار فقیر آسیب می رساند که معمولاً مصرف کنندگان خالص هستند و سهم نسبتاً زیادی از درآمد را صرف غذا می کنند. پیامدهای آن مسائل مربوط به درگیری های سیاسی و ناآرامی های اجتماعی است.
قیمت‌های کشاورزی و مواد غذایی از روندی پیروی می‌کنند که توسط یک تعامل پیچیده از محرک‌های مختلف تعیین می‌شود که عرضه و تقاضا را در بلندمدت تعیین می‌کند. بر اساس چشم انداز کشاورزی فائو و سازمان همکاری اقتصادی و توسعه، فناوری های جدید و انقلاب سبز منجر به افزایش بازده شد و قیمت های واقعی کشاورزی (قیمت های تعدیل شده بر اساس تورم) از سال 1960 برای کالاهای عمده کشاورزی در حال کاهش است. پیش بینی می شود این روند در دهه آینده ادامه یابد. از سال 1960 تا 2000، قیمت‌های بازار جهانی محصولات غذایی که با شاخص قیمت مواد غذایی فائو اندازه‌گیری می‌شود، از روند قیمت‌های کالا پیروی کرد و کاهش یافت و به پایین‌ترین حد خود در سال 2000 رسید. اما از سال 2000، روند قیمت‌ها معکوس شد و مواد غذایی جهان قیمت ها افزایش یافته است.

قیمت ها حول این روند بلندمدت حرکت می کنند و این حرکت ها می توانند ناگهانی و قوی باشند. سه جهش عمده قیمت در سه دهه گذشته وجود داشته است. در سال 2007/08، بازده ضعیف به دلیل بحران مالی تشدید شد، که تقاضا برای سوخت های زیستی را در واکنش به قیمت های بالای نفت و سفته بازی افزایش داد، زیرا سرمایه گذاران به طور فزاینده ای در بازارهای کشاورزی درگیر شدند. علاوه بر این، بازارها عصبی بودند و اقدامات حمایتی منجر به افزایش قیمت در بازارهایی شد که در ابتدا تحت تأثیر قرار نگرفتند، مانند برنج. پس از یک کاهش کوتاه، قیمت ها در سال 2011 به دنبال خشکسالی و از دست دادن محصولات در نیمکره شمالی دوباره افزایش یافت. اخیراً، در سال 2021 در پی بحران کووید-19، به دلیل اختلال در زنجیره ارزش که منجر به هزینه های حمل و نقل و کودهای شیمیایی بالاتر شده است، افزایش یافت. درگیری اوکراین و روسیه باعث افزایش بیشتر قیمت انرژی و کود و اختلال در صادرات غلات و دانه های روغنی شد. تأثیر آن بر فقرا در مقاله “قیمت های کشاورزی و امنیت غذایی – یک رابطه پیچیده” بیان شده است.
تغییرات موقتی قیمت ها ناشی از شوک های کوتاه مدت تقاضا و عرضه است، مانند رویدادهای آب و هوایی، آفات و بیماری های حیوانات، رویدادهای اقتصادی و سیاسی. چندین عامل بر اندازه حاصل از افزایش قیمت تأثیر می گذارد. یکی از عوامل مهم شرایط عمومی بازار و محیط سیاسی است. به عنوان مثال، یک بازار خوب، یکپارچه و شفاف می‌تواند تا حدودی شوک‌های قیمتی را مهار کند و تمرکز بالا در تولید، احتمال واکنش را کاهش می‌دهد و احتمال تأثیرات شدید وقفه‌های بازار را افزایش می‌دهد. قیمت بالای نفت از طریق افزایش تقاضا برای سوخت های زیستی و افزایش هزینه های کود، انرژی و حمل و نقل بر تقاضا و عرضه تاثیر می گذارد. علاوه بر این، سفته بازی بیش از حد در بازارهای مالی، واکنش های سیاستی مانند اقدامات حمایتی تجاری و تغییر سهام می تواند شوک ها را تقویت کند. علل و خطرات افزایش قیمت در مقاله “تورم قیمت مواد غذایی، علل آن و خطرات سفته بازی” نشان داده شده است.

تقاضا و عرضه جهانی کالاهای کشاورزی
روند بلندمدت قیمت‌های جهانی مواد غذایی با تغییرات در محرک‌های مختلفی تعیین می‌شود که می‌توان آنها را در محرک‌های طرف عرضه و تقاضا دسته‌بندی کرد که در طول زمان به‌طور قابل‌توجهی تغییر کرده‌اند.
درایورهای جانبی تقاضا:
جمعیت جهان در دهه‌های اخیر به سرعت رشد کرده است و انتظار می‌رود که این رشد ادامه یابد و تا سال 2050 به 9.7 میلیارد نفر برسد. در حالی که برخی از مناطق هنوز رشد جمعیت بالایی را تجربه می‌کنند، برخی دیگر در حال حاضر در حال رکود یا حتی کاهش هستند. سه روند اصلی، همراه با تفاوت در ساختار سنی جمعیت در کشورهای مختلف، تکامل تقاضای غذا را تعیین می کند. به طور کلی، افراد بیشتری به غذای بیشتری نیاز دارند و در جمعیت کشورهای در حال توسعه که به سرعت در حال رشد هستند، نسبت جوانان/بزرگسالان و افراد مولد همچنان بالا یا حتی در حال افزایش است که منجر به تقاضای بالاتر از حد متوسط می‌شود. در مقابل، در بسیاری از کشورهای توسعه یافته، افزایش نسبت افراد مسن به روند معکوس منجر می شود، زیرا افراد مسن تمایل به نیاز به مواد مغذی کمتری دارند.
کشورهای صنعتی و به ویژه اقتصادهای نوظهور، رشد اقتصادی قابل توجهی را در دهه های اخیر تجربه کرده اند که انتظار می رود ادامه یابد و به سایر کشورهای در حال توسعه گسترش یابد. این منجر به بهبود استانداردهای زندگی و رفاه می شود. با افزایش درآمد قابل تصرف، تقاضا برای غذا به شدت افزایش یافته است زیرا افراد بیشتری به دنبال دسترسی به رژیم غذایی متنوع تر و غنی از انرژی هستند که منجر به تغییر در عادات غذایی با مصرف بیشتر میوه ها و سبزیجات، غذاهای فرآوری شده و راحت و گوشت می شود. همچنین محصولات حیوانی و افزایش تقاضا برای خوراک دام.

اگرچه رفاه کلی ممکن است افزایش یابد، نابرابری درآمد همچنان یک چالش است. برخی از جمعیت ها و مناطق ممکن است کمتر از رشد اقتصادی بهره مند شوند و دسترسی محدودی به رژیم های غذایی مناسب و سالم داشته باشند. سایر عواملی که به تغییر در عادات غذایی و افزایش تقاضا برای غذا با انتخاب گسترده تر غذاها کمک می کند، افزایش شهرنشینی است که اغلب با بهبود استانداردهای زندگی به لطف دسترسی بهتر به مشاغل و خدمات، و جهانی شدن و تبادلات فرهنگی مرتبط است که باعث تشویق مردم می شود. تطبیق رژیم های غذایی محلی با رژیم به اصطلاح غربی.
بعید است که تغییرات تقاضا برای غذا به طور مساوی در تمام محصولات کشاورزی توزیع شود. افزایش درآمد و تغییر سبک زندگی باعث تغییر به سمت غذاهای متنوع تر و فرآوری شده می شود، اما غلات برای مواد مغذی و کالری ضروری، به خصوص در مواردی که غذای اصلی هستند، حیاتی هستند. علاوه بر این، رشد طبقات متوسط در بازارهای نوظهور ممکن است منجر به افزایش مصرف غلات به عنوان بخشی از یک رژیم غذایی متعادل شود. غلات به طور گسترده در تولید خوراک دام استفاده می شود و بنابراین منعکس کننده افزایش تقاضا برای محصولات دامی است. با افزایش درآمد، ترجیحات مصرف کننده به سمت گزینه های غذایی سالم تر و متنوع تر، از جمله تاکید بیشتر بر میوه و سبزیجات تغییر می کند. با ادامه رشد نگرانی‌های زیست‌محیطی، مصرف‌کنندگان احتمالاً به دنبال گزینه‌های غذایی پایدار هستند و تقاضا برای میوه و سبزیجات را بیشتر می‌کند. تقاضای فزاینده برای پروتئین گیاهی، استفاده از دانه‌های روغنی مانند سویا را به عنوان منبع اصلی پروتئین گیاهی برای پاسخگویی به بازار بیشتر رژیم‌های گیاهی و وگان سوق می‌دهد.

استفاده روزافزون از زیست توده برای مصارف غیرغذایی در چارچوب اقتصاد زیستی، به ویژه به عنوان یک کالای انرژی، و برای خوراک، تقاضا برای محصولات کشاورزی را افزایش می دهد، منابع را محدود می کند و عرضه موجود برای رژیم غذایی انسان را محدود می کند.

درایورهای جانبی تامین:
افزایش تولیدات کشاورزی در گذشته ناشی از گسترش نهاده های عامل همراه با تشدید تولیدات کشاورزی بوده است، مانند استفاده از فناوری های مدرن، از جمله ارقام اصلاح شده بذر، کودها، سموم دفع آفات و سیستم های آبیاری که تولید کشاورزی را تشدید کرده است. منجر به عملکرد بالاتر در هکتار و افزایش کل تولید مواد غذایی می شود. اخیراً استفاده از فناوری و تجزیه و تحلیل داده ها منجر به توسعه کشاورزی دقیق شده است. کشاورزان با استفاده از حسگرها، ناوبری ماهواره‌ای، هواپیماهای بدون سرنشین و ابزارهای تحلیلی پیشرفته می‌توانند تولید را بهینه کنند، بهره‌وری منابع را بهبود بخشند و تصمیمات دقیقی در مورد کوددهی، آبیاری و کنترل آفات بگیرند. این تخصص ها و پیشرفت ها در کشاورزی، بهره وری کشاورزی را در گذشته به میزان قابل توجهی افزایش داده است و نقش کلیدی در کارآمدتر، مولد و انعطاف پذیرتر کردن تولیدات کشاورزی در آینده خواهد داشت.
با این حال، انتظار می‌رود که عرضه مواد غذایی در آینده برای همگام شدن با تقاضای غذا با مشکل مواجه شود، زیرا منابع طبیعی ما مانند زمین، آب و انرژی محدود هستند و این احتمال وجود دارد که رویدادهای شدید آب و هوایی به دلیل تغییرات آب و هوایی مکرر و شدیدتر شوند که منجر به خشکسالی و سیل. زمین های مناسب برای تولیدات کشاورزی به دلیل تقاضای فزاینده برای سکونتگاه های انسانی یا چوب، عامل کمیاب با دامنه محدود برای گسترش است. همچنین از دست دادن فزاینده زمین های قابل کشت ناشی از فرسایش خاک و بیابان زایی در نتیجه تغییرات آب و هوایی وجود دارد. در عین حال، در دسترس بودن آب شیرین تحت تأثیر تغییرات آب و هوایی، آلودگی آب و استفاده بیش از حد از منابع آبی است که انتظار می‌رود از طریق رشد جمعیت و افزایش مصرف آب در بخش‌های مختلف افزایش یابد.

انرژی یک نهاده کلیدی در تولید محصولات کشاورزی است. رویدادهای اخیر مانند درگیری اوکراین و روسیه نشان داده است که افزایش قیمت انرژی بر هزینه تولید محصولات کشاورزی تأثیر می گذارد. گذار به انرژی های تجدیدپذیر و استفاده کارآمدتر از انرژی می تواند به کاهش فشار بر منابع محدود انرژی کمک کند. هزینه های انرژی، کمبود نفت خام یا عرضه محدود سایر کالاها مانند فسفر و پتاسیم می تواند منجر به افزایش قیمت کود و محدودیت های عرضه شود که به نوبه خود می تواند منجر به کاهش عملکرد کشاورزی به دلیل کاهش در دسترس بودن مواد مغذی شود (همچنین به مقاله در صفحات 18-21 مراجعه کنید. ). ترویج کشاورزی دایره ای، استفاده کارآمد از کودها و روش های جایگزین برای تحویل مواد مغذی به محصولات می تواند استفاده پایدارتر از کودها را تشویق کند. انتظار می رود تغییرات آب و هوایی منجر به شرایط آب و هوایی شدیدتر مانند خشکسالی، موج گرما و سیل شود که می تواند بر عملکرد محصول تأثیر بگذارد و شرایط رشد را تغییر دهد. کشاورزی احتمالاً باید خود را با این چالش‌ها وفق دهد، برای مثال با استفاده از گونه‌های گیاهی انعطاف‌پذیرتر.

مسیرهای بالقوه آینده و نقش تجارت محصولات کشاورزی
مسیرهای آینده برای کاهش تقاضای غذا شامل ترویج رژیم های غذایی پایدار، اخذ مالیات و پرداخت یارانه به غذاهای ناسالم یا ناپایدار، بهبود برچسب گذاری مواد غذایی و آموزش بیشتر مصرف کنندگان است. افزایش عرضه مواد غذایی را می توان با سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه کشاورزی، حمایت از کشاورزان خرده مالک، بهبود زیرساخت ها و اجرای سیاست های استفاده از زمین و آب که کشاورزی پایدار را در اولویت قرار می دهد، محقق کرد. علاوه بر این، استراتژی‌های کاهش ضایعات مانند تعیین هدف، طرح‌های اهدا و آموزش مصرف‌کنندگان مورد نیاز است. بهبود پایداری همچنین شامل ترویج کشاورزی ارگانیک، انرژی های تجدیدپذیر و حفاظت از اکوسیستم است. این مسیرها، همراه با همکاری بین المللی و نوآوری در شیوه های کشاورزی پایدار، می تواند به رفع چالش های غذایی و تضمین امنیت غذایی کمک کند.
تغییرات آب و هوایی، همراه با افزایش فراوانی رویدادهای شدید آب و هوایی و احتمال بیشتر همه‌گیری‌ها و شوک‌های اقتصادی، چالش بزرگی برای امنیت غذایی و انعطاف‌پذیری سیستم‌های غذایی ایجاد می‌کند. تجارت بین المللی نقش مهمی در تضمین امنیت غذایی و تقویت انعطاف پذیری سیستم های غذایی ایفا می کند. این حرکت مواد غذایی را از مناطق مازاد به مناطق با کمبود تسهیل می کند و به کاهش کمبود مواد غذایی و تثبیت قیمت ها کمک می کند. تجارت منابع غذایی را متنوع می کند، وابستگی به تولید محلی را کاهش می دهد و دسترسی به طیف وسیعی از غذاها را فراهم می کند. همچنین دسترسی به محصولات فصلی و غیرفصلی را ایجاد می کند و به یک رژیم غذایی متنوع و مغذی کمک می کند. تجارت بین‌المللی انتقال فناوری و دانش را تسهیل می‌کند و به کشاورزان کمک می‌کند تا شیوه‌های پایدار و مقاوم در برابر آب و هوا را اتخاذ کنند. با این حال، جهانی شدن فزاینده و وابستگی تجاری نیز چالش هایی مانند اختلال در تجارت و اثرات زیست محیطی را به همراه دارد. اختلالات تجارت می تواند منجر به تنگناهای زنجیره تامین و نوسان قیمت شود، در حالی که اثرات زیست محیطی شامل انتشار گازهای گلخانه ای و جنگل زدایی می شود.
برای به حداکثر رساندن مزایای تجارت بین‌المللی، ارتقای سیستم‌های غذایی متنوع و انعطاف‌پذیر، بهبود اقدامات تسهیل تجارت، تقویت ظرفیت تولید محلی، حمایت از شیوه‌های پایدار و بهبود حاکمیت تجارت جهانی مهم است. ایجاد تعادل در تجارت بین‌المللی، تولید محلی و پایداری برای ساختن یک سیستم غذایی انعطاف‌پذیر و ایمن که بتواند در برابر تغییرات آب و هوایی، بیماری‌های همه‌گیر و شوک‌های اقتصادی مقاومت کند، کلیدی است.

 

نویسندگان:
کرستن بویسن-اوربان دارای مدرک دکترای اقتصاد کشاورزی است. تحقیقات او بر پیوندهای بین تجارت بین‌المللی و امنیت غذایی و تغذیه جهانی و تأثیر سیاست‌های مختلف برای حمایت از تحول سیستم غذایی برای توسعه پایدار متمرکز است. او در حال حاضر ریاست بخش تجارت بین المللی کشاورزی و امنیت غذایی در دانشگاه هوهنهایم آلمان را بر عهده دارد.
سیمون اهجیج دانشجوی دکترا در کرسی تجارت بین المللی کشاورزی و امنیت غذایی در دانشگاه هوهنهایم است. او در کار خود، آبیاری و توسعه زیرساخت ها و پیامدهای آنها را برای امنیت غذایی خانوارها در اتیوپی ارزیابی می کند.
دوروتی فلیگ، همکار پژوهشی در کرسی تجارت بین‌المللی کشاورزی و امنیت غذایی در دانشگاه هوهنهایم است. او دارای مدرک دکترا در اقتصاد کشاورزی است و تحقیقات او در تجارت و سیاست‌های مرتبط با آب و هوا و تجزیه و تحلیل مبادلات بین اهداف توسعه توسعه پایدار، با تمرکز بر پیامدهای اقتصادی و تأثیرات بر امنیت غذایی در یک جهان مرتبط جهانی متمرکز است.
ترجمه: ناظم رام

منبع:https://www.rural21.com/

ادامه مطلب
تبلیغات
برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسلایدر

آینده هوش مصنوعی در کشاورزی: تحول یا نمایش؟

منتشر شده

در

پایگاه خبری داوان نیوز: پتانسیل تحول‌آفرینی هوش مصنوعی در کشاورزی انکارناپذیر است. اما این پتانسیل تنها زمانی به واقعیت می‌پیوندد که از مرحله نمایش و اثبات مفهومی فراتر رفته و به سمت اجرای عملیاتی و تأثیرگذاری واقعی حرکت کند.

به گزارش جواد احمدی خبرنگار داوان نیوز، در سال‌های اخیر، شاهد تبلیغات گسترده‌ای با این محور بوده‌ایم که «هوش مصنوعی کشاورزی را متحول خواهد کرد». از سامانه‌های ملی نظارت بر آفات گرفته تا داشبوردهای هوشمند حکمرانی، هوش مصنوعی به‌عنوان یک بازی‌ساز کلانی معرفی می‌شود که می‌تواند از سطح سیاستگذاری ملی تا مزرعهٔ کشاورز خرد، اثرگذار باشد. اگرچه این دیدگاه، جذاب و آینده‌نگرانه به نظر می‌رسد، اما در عمل با خطر ساده‌انگاری مواجه است. اکنون زمان آن فرا رسیده که پرسشی دشوارتر را مطرح کنیم: آیا ما برای ایجاد تأثیر می‌سازیم، یا صرفاً برای ایجاد هیاهو و دیده شدن؟

این مقاله به بررسی چالش‌ها و الزامات این گذار می‌پردازد.

وضعیت موجود: شتاب واقعی، اما پراکندگی عملی
طی سال گذشته، شاهد پیشرفت‌های قابل توجهی در این حوزه بوده‌ایم. شرکت‌هایی مانند Farmitopia و Plantix قابلیت‌های بینایی رایانه‌ای را برای تشخیص و مدیریت آفات و بیماری‌ها به نمایش گذاشته‌اند. از سوی دیگر، شرکت‌هایی مانند Sarvam.ai پتانسیل مدل‌های زبانی بزرگ (LLM) و سیستم‌های استدلال (Reasoning Systems) را در ارائه مشاوره‌های کشاورزی و پشتیبانی از سیاست‌گذاری داده‌بنیان نشان داده‌اند. حتی نهادهای دولتی مانند وزارت کشاورزی و رفاه کشاورزان (MoA&FW) نیز در پذیرش این فناوری پیشگام بوده‌اند؛ از توسعه چت‌بات‌های پاسخگو به شکایات (مانند e-Mitra) تا تأسیس مراکز excellence در مؤسسات بزرگی مانند IIT Ropar.

با این حال، در کنار این شتاب واقعی، یک پراکندگی نگران‌کننده نیز به چشم می‌خورد: حجم انبوهی از پروژه‌های پایلوت غیرمرتبط، طرح‌های مفهومی با همپوشانی فراوان و تعداد بسیار محدودی از ابتکارات که فراتر از یک منطقه یا بازه زمانی آزمایشی محدود گسترش یافته‌اند. به نظر می‌رسد زمان زیادی صرف اثبات این می‌شود که «هوش مصنوعی می‌تواند کاری را انجام دهد»، در حالی که باید بر این سوال تمرکز کرد که «هوش مصنوعی چه کاری *باید* انجام دهد و چگونه می‌تواند در سطح مزرعه به کار گرفته شود».

چالش اصلی: جهت‌گیری، نه فناوری
مسئله بنیادین، کارایی یا عدم کارایی هوش مصنوعی نیست. مشکل اصلی این است که آیا ما از این فناوری برای حل مسائل واقعی و صحیح استفاده می‌کنیم، یا صرفاً آن را به زور بر مسائلی که *ما* به‌عنوان مشکل درک می‌کنیم، تحمیل می‌کنیم.

برای نمونه، یک چت‌بات چندزبانه که به کشاورز می‌گوید چه زمانی بذر خود را بکارد، در نگاه اول تاثیرگذار است. اما این برداشت تا زمانی پایدار است که متوجه شویم این سامانه، رطوبت خاک محلی یا پویایی‌های اقلیم-کشاورزی (Agro-climatic) منطقه را در نظر نمی‌گیرد. نمونه دیگر، داشبوردهای مدیریتی هستند که در کنفرانس‌ها بسیار شیک به نظر می‌رسند، اما غالباً فاقد همان جزئیات ریز و حیاتی هستند که یک افسر منطقه‌ای برای تصمیم‌گیری در سطح مزرعه به آن نیازمند است.

ما هنوز با هوش مصنوعی به عنوان یک «ارتقاء» (Upgrade) برخورد می‌کنیم، نه یک «بازطراحی» (Redesign). حال آنکه کشاورزی – بیش از几乎 هر صنعت دیگری – به سامانه‌هایی نیاز دارد که به‌صورت عمیقاً محلی، به شکلی با دقت و با وسواس و برای رویارویی با تغییرپذیریِ پرریسک محیطی ساخته شده باشند. اکثر مدل‌های زبانی بزرگ (LLM) و موتورهای استدلال موجود، برای این وظیفه خاص آموزش ندیده‌اند.

نقشه راه: فقدان استراتژی در پس ادغام‌های فناورانه
اگرچه مذاکراتی برای هم‌پیوندی تلاش‌های IndiaAI، Sarvam.ai، مؤسسات آیتی‌آی (IITs) و تأمین‌کنندگان مالی مختلف در جریان است – که حرکتی مثبت است – اما یک نقشه راه نباید صرفاً به فهرستی از ادغام‌های فنی تقلیل یابد. یک استراتژی جامع باید به پرسش‌های دنیای واقعی پاسخ دهد:
* مالکیت داده‌ها در اختیار کیست؟
* چه نهادی مسئول حسابرسی و مدل‌ها است؟
* هنگامی که یک توصیه هوش مصنوعی به خطا می‌رود، مسئولیت و مکانیزم جبران خسارت چیست؟

ما شاهد ظهور ماژول‌های استدلال برای سیاست‌گذاری، دستیاران هوش مصنوعی برای ارائه طرح، و حتی ربات‌های واتس‌اپی با حمایت مالی متا بوده‌ایم. اما آنچه هنوز دیده نمی‌شود، یک لایه زیرساختی یکپارچه و unit است که این اجزای پراکنده را به هم پیوند زده و از همکاری آن‌ها اطمینان حاصل کند.

آینده مطلوب – مشاوره‌های بلادرنگ، حکمرانی تطبیقی و حلقه‌های بازخورد میدانی – تنها در صورتی محقق خواهد شد که ابزارها نه صرفاً برای «قابلیت»، بلکه برای «بافت» (Context) طراحی شده باشند. این امر مستلزم همکاری مستقیم و تنگاتنگ با سازمان‌های کشاورزی، ادارات منطقه‌ای و مروجان محلی است، نه صرفاً استقرار یک مدل آموزش‌دیده در محیط آزمایشگاهی.

هشدار: خطر راه‌حل‌گرایی صرف فناورانه (Tech-Solutionism)
بیایید اشتباهات امواج قبلی فناوری را تکرار نکنیم؛ جایی که ابزارهای دیجیتال بدون توجه به حقایق و واقعیت‌های میدانی عرضه شدند. در حوزه فناوری کشاورزی، دقت نادرست می‌تواند بسیار خطرناک باشد. یک تاریخ کشت اشتباه یا یک توصیه نادرست برای سموم دفع آفات، تنها یک «باگ UX» نیست؛ بلکه می‌تواند به معنای نابودی کامل محصول و بروز یک بحران مالی برای کشاورز باشد.

و باید صادق بود: بسیاری از این ابتکارات هوش مصنوعی هنوز در مراحل اولیه خود قرار دارند. برخی از موتورهای استدلال (سیستم‌هایی که برای تحلیل، استنتاج و تصمیم‌گیری آگاهانه طراحی شده‌اند) هنوز در حال توسعه هستند و آزمون میدانی گسترده‌ای را پشت سر نگذاشته‌اند. مجموعه داده‌ها اغلب ناقص هستند. یکپارچه‌سازی با سامانه‌های دولتی مانند Agristack هنوز در حد طرح‌های کاغذی باقی مانده است. بدون تعهد جدی و بلندمدت به توسعه مبتنی بر بازخورد، ما در معرض خطر ایجاد سیستم‌های درخشانی هستیم که ماندگار نمی‌شوند.

راهکار پیشنهادی: آنچه باید تغییر کند
برای حرکت رو به جلو، تمرکز بر موارد زیر ضروری است:

1. طراحی مأموریت‌محور (Mission-Driven Design): توسعه ابزارها باید بر اساس «نقاط درد واقعی» کشاورزی باشد، نه صرفاً بر اساس قابلیت‌های موجود یک مدل خاص.
2. هماهنگی بین‌وزارت‌خانه‌ای: در مواردی که یک ماژول استدلال واحد می‌تواند به بخش‌های مختلفی مانند کشاورزی، بهداشت و آموزش خدمت کند، باید به سمت ساخت زیرساخت‌های مشترک حرکت کرد، البته با تعریف واضح لایه‌های خاص هر domain.
3. حلقه‌های پاسخگویی (Accountability Loops): تأمین‌کنندگان مالی و وزارتخانه‌های مربوطه باید بر معیارهای longitudinal (پایش impact در بلندمدت) تأکید کنند، نه صرفاً گزارش موفقیت یک پروژه آزمایشی.
4. مشارکت میدانی (Ground-Up Participation): بهترین راه‌حل‌های هوش مصنوعی، صرفاً از دفاتر بنگلور یا دهلی نو بیرون نمی‌آیند، بلکه از طریق طراحی مشترک (Co-design) با ذی‌نفعان واقعی در ماندلا، باراماتی و نالگوندا شکل می‌گیرند.

به گزارش خبرنگار اخبار روزانه کشاورزی، هند در یک نقطه عطف تاریخی قرار دارد. این کشور پتانسیل آن را دارد که در ایجاد سامانه‌های هوش مصنوعی کشاورزی که هم فراگیر هستند و هم به بافت محلی آگاهند، پیشگام شود. اما برای تحقق این امر، باید فراتر از شعارهای پرطمطراق و پروژه‌های کوتاه‌مدت حرکت کنیم. مسئله صرفاً «متحول کردن کشاورزی با هوش مصنوعی» نیست، بلکه «درک کشاورزی به اندازه‌ای عمیق است که هوش مصنوعی بتواند واقعاً به آن کمک کند» است.

پتانسیل بسیار زیاد است. اما اگر با اجرای دقیق، مسئولانه و مبتنی بر نیاز واقعی همراه نشود، این پتانسیل تنها روی کاغذ باقی خواهد ماند.

ادامه مطلب

اسلایدر

کشاورزی آینده: احیا به جای استخراج

منتشر شده

در

پایگاه خبری داوان نیوز: کشاورزی احیاکننده؛ پشتوانه علمی محکمی برای منافع زیست محیطی کسب می‌کند.

به گزارش اخبار روزانه کشاورزی«داوان نیوز»، بر اساس یک بررسی جامع علمی جدید که در مجله معتبر کشاورزی و علوم زیستی CABI منتشر شد، کشاورزی احیاکننده (Regenerative Agriculture) به عنوان یک راهبرد کلیدی برای مقابله با تخریب خاک، اختلالات آب‌وهوایی و زوال اکولوژیکی، از پشتوانه علمی فزاینده‌ای برخوردار است.

این بررسی که توسط دکتر نیکلاس باردزلی از دانشگاه ریدینگ انجام شده است، با تکیه بر آخرین تحقیقات بوم‌شناسی خاک و مطالعات موردی، به واکاوی ظهور، تعاریف و مبانی علمی این جنبش نوپا پرداخته و آن را نه به عنوان مجموعه‌ای از دستورالعمل‌های ثابت، بلکه به عنوان یک تغییر پارادایم در تولید غذا معرفی می‌کند که بر بازسازی چرخه‌های اکولوژیکی و دستیابی به نتایج قابل اندازه‌گیری در سلامت خاک تأکید دارد.

بازتعریف یک مفهوم: از حفظ تا احیا
به گزارش این پژوهش، اگرچه کشاورزی احیاکننده توجه جهانی را به خود جلب کرده، اما تعریف واحد و مورد اجماعی برای آن وجود ندارد. دکتر باردزلی در این بررسی پیشنهاد می‌دهد که کشاورزی احیاکننده باید به عنوان کشاورزی تعریف شود که با چرخه‌های طبیعی مواد مغذی، کربن و آب همکاری و آنها را تقویت می‌کند. تمرکز اصلی این تعریف بر خروجی‌هایی مانند بهبود عملکرد خاک، افزایش فعالیت بیولوژیکی و تقویت تاب‌آوری سیستم است که انعطاف‌پذیری لازم برای تطبیق با شرایط مختلف اقلیمی و زراعی را فراهم می‌آورد.

علم پشت احیا: خاک به عنوان یک ابر ارگانسم زنده
یافته‌های کلیدی این بررسی، فرضیات سنتی در مورد تشکیل و حاصلخیزی خاک را به چالش می‌کشد. برخلاف باور رایج مبنی بر غیرقابل برگشت بودن تخریب خاک، شواهد علمی نشان می‌دهند که فرآیندهای بیولوژیک—به ویژه تعاملات بین گیاهان و میکروب‌ها—می‌توانند مواد آلی و ساختار خاک را با سرعتی بسیار بیشتر از آنچه پیش‌تر تصور می‌شد، بازسازی کنند. روش‌هایی مانند کشت پوششی، کاهش یا حذف شخم، ادغام دام در سیستم زراعی و استفاده از نهاده‌های بیولوژیک، با تقویت “شبکه غذایی خاک”، این فرآیندهای ترمیمی را فعال می‌کنند.

مزایای چندگانه: از آب‌وهوا تا سلامت جامعه
این بررسی به مزایای چندجانبه کشاورزی احیاکننده اشاره می‌کند که فراتر از مرزهای مزرعه است. این مزایا شامل افزایش ذخیره کربن در خاک (کمک به کاهش تغییرات آب‌وهوایی)، کاهش وابستگی به نهاده‌های مصنوعی، احیای تنوع زیستی، افزایش تاب‌آوری در برابر خشکسالی و بیماری‌ها، و حتی ارتقای سلامت عمومی از طریق بهبود کیفیت مواد غذایی و غنای میکروبیوم خاک است.

چالش‌های پیشِ رو و الزامات سیاستی
با وجود این پتانسیل بالا، گزارش حاضر به موانع مهمی در مسیر پذیرش گسترده این روش‌ها اشاره می‌کند. کمبود بودجه بلندمدت برای پژوهش‌های سیستمی، تعاریف محدود از شیوه‌های مبتنی بر شواهد، و ناکافی بودن چارچوب‌های سیاستی—مانند برنامه‌های حمایتی—که از این تغییر سیستمیک پشتیبانی کنند، از جمله این موانع هستند. همچنین هشدار داده شده که رویکردهای مبتنی بر گواهینامه و بازار، در صورت عدم نظارت دقیق، خطر “سبزشویی” (Greenwashing) و تضعیف یکپارچگی زیستمحیطی این جنبش را در پی دارند.

این بررسی در پایان از سرمایه‌گذاران، محققان و نهادهای سیاست‌گذار می‌خواهد تا در پژوهش‌های سیستمی سرمایه‌گذاری کنند، دانش بومی کشاورزان را به رسمیت بشناسند و از سیاست‌های حمایتی مبتنی بر مکان و نظارت دقیق بر نتایج زیستمحیطی بهره بگیرند.

درباره مجله CABI Agriculture and Bioscience:
این مجله یک ژورنال دسترسی آزاد است که پژوهش‌های بین‌رشته‌ای با کیفیت بالا در زمینه‌های کشاورزی، امنیت غذایی و علوم زیستی را منتشر می‌کند.

ادامه مطلب

آب و انرژی

ضرورت تحول دیجیتال؛ بحران آب و سهم دانش‌بنیان ها

منتشر شده

در

پایگاه خبری داوان نیوز: ایران با قرارگیری در کمربند خشک جهان، با میانگین بارش سالانه ۲۵۰ میلی‌متر و کاهش ۲۰ درصدی منابع آب تجدیدپذیر طی دو دهه اخیر، در وضعیت بحران آب ساختاری قرار دارد.

به گزارش اخبار روزانه کشاورزی، بخش کشاورزی با سهم ۸۰-۹۰% از مصرف آب کشور ، کانون اصلی اصلاحات است. در این میان، سیستم‌های آبیاری هوشمند به عنوان راهکاری تحول‌ساز و شرکت‌های دانش‌بنیان به عنوان بازیگران کلیدی در توسعه و بومی‌سازی این فناوری‌ها ظاهر شده‌اند. این گزارش به تحلیل فناوری‌های آبیاری هوشمند، نقش شرکت‌های دانش‌بنیان، چالش‌ها و راهبردهای سیاستی می‌پردازد.

۱. فناوری‌های محوری در آبیاری هوشمند
۱.۱. اجزای سیستم‌های هوشمند
– حسگرهای نظارتی:
– رطوبت خاک: اندازه‌گیری دقیق محتوای آب در اعماق مختلف ریشه (دقت ±۲%) .
– سنسورهای هواشناسی: پایش دمای هوا، رطوبت نسبی، تابش خورشید و سرعت باد برای محاسبه تبخیر-تعرق .
– کنترلرهای هوشمند: پردازش داده‌ها با الگوریتم‌های هوش مصنوعی (مانند شبکه‌های عصبی) و تصمیم‌گیری بر اساس نیاز آبی واقعی گیاه .
– عملگرهای اتوماتیک: شیرهای برقی با قابلیت تنظیم دبی جریان (۰.۵ تا ۱۰ لیتر بر ثانیه) و پمپ‌های متغیر .
– پلتفرم‌های نرم‌افزاری: ارائه گزارش‌های تحلیلی مصرف آب و پیش‌بینی شرایط جوی از طریق اپلیکیشن‌های موبایل .

۱.۲. روش‌های نوین آبیاری
– قطره‌ای هوشمند: صرفه‌جویی ۴۰-۵۰% آب نسبت به روش‌های سطحی با دقت ۹۵% در تحویل آب به ریشه .
– زیرسطحی: کاهش تلفات تبخیر با نصب لوله‌ها در عمق ۲۰-۵۰ سانتی‌متری .
– مه‌پاش‌های تنظیم‌پذیر: بهینه‌سازی رطوبت در گلخانه‌ها بر اساس داده‌های حسگرها .

۱.۳. نقش اینترنت اشیاء (IoT)
– اتصال بی‌سیم: استفاده از پروتکل‌های کم‌مصرف (LoRaWAN, NB-IoT) برای انتقال داده در مزارع بزرگ .
– پلتفرم‌های ابری: ذخیره‌سازی و تحلیل کلان‌داده‌ها با سیستم‌هایی مانند AWS IoT GreenGrass .
– ادغام با تصاویر ماهواره‌ای: ترکیب داده‌های زمینی و سنجش از دور برای پوشش مناطق وسیع .

۲. شرکت‌های دانش‌بنیان: موتور محرک نوآوری
۲.۱. تجارب موفق داخلی
– پایلوت دانشگاه سراوان: کاهش ۳۰% مصرف آب در کشت محصولات استراتژیک (ذرت، پسته) با سیستم مبتنی بر حسگرهای بی‌سیم و نرم‌افزار C++ .
– شرکت‌های فناور در حوزه IoT: توسعه کنترلرهای بومی با قابلیت اتصال به شبکه‌های ملی (مثال: سامانه‌های مبتنی بر رزبری پای) .

۲.۲. الگوهای بین‌المللی
– Netafim (اسرائیل): افزایش بهره‌وری آب تا ۷۰% در پروژه‌های نخل‌داری ایران.
– CropX (آمریکا): ادغام داده‌های خاک، هوا و گیاه در پلتفرم یکپارچه.

۲.۳. نقش در زنجیره ارزش
– تولید حسگرهای ارزان‌قیمت: کاهش هزینه‌ها از ۲۰۰ به ۵۰ دلار بر حسگر .
– پشتیبانی نرم‌افزاری: توسعه اپلیکیشن‌های مدیریت آبیاری متناسب با اقلیم‌های محلی.
– خدمات پس از فروش: استقرار تیم‌های فنی برای نگهداری سیستم‌ها در مناطق روستایی.

۳. چالش‌های راهبردی و محدودیت‌ها
۳.۱. چالش‌های فنی
– وابستگی به قطعات وارداتی: ۷۰% بردهای الکترونیکی و سنسورها از خارج تأمین می‌شود .
– مشکلات اتصال اینترنت: پوشش کمتر از ۴۰% شبکه‌های LPWAN در مناطق روستایی .

۳.۲. موانع اقتصادی
– هزینه بالای استقرار: سرمایه‌گذاری اولیه ۲۰-۵۰ میلیون تومان بر هکتار .
– ضعف مدل‌های مالی: نبود صندوق‌های خطرپذیر تخصصی در بخش کشاورزی .

۳.۳. محدودیت‌های سیاستی
– فقدان استانداردهای ملی: نبود چارچوب ارزیابی کیفیت حسگرها و کنترلرها .
– پیچیدگی فرآیندهای دانش‌بنیان شدن: طولانی‌بودن پروسه اخذ مجوز (۶-۱۲ ماه) .

جدول ۱: تحلیل SWOT آبیاری هوشمند در ایران
| نقاط قوت (Strengths)                                          | نقاط ضعف (Weaknesses) |
| صرفه‌جویی ۵۰% آب                                              | هزینه بالای راه‌اندازی |
| افزایش ۲۰% عملکرد محصول                                   | وابستگی به فناوری وارداتی |
| فرصت‌ها (Opportunities)                                     | تهدیدها (Threats) |
| رشد بازار IoT کشاورزی (سالانه ۱۵%)                         | تشدید خشکسالی‌ها |
| حمایت‌های دولتی از شرکت‌های دانش‌بنیان               | ضعف زیرساخت‌های دیجیتال روستایی |

۴. راهبردهای توسعه و سیاست‌گذاری
۴.۱. راهکارهای فناورانه
– توسعه سخت‌افزارهای بومی: سرمایه‌گذاری در تولید حسگرهای مقاوم به گرد و خاک و شوری خاک.
– استفاده از انرژی خورشیدی: تأمین برق پایدار برای سیستم‌ها در مناطق دورافتاده.

۴.۲. سازوکارهای حمایتی
– معافیت‌های مالیاتی: معافیت ۵ ساله برای شرکت‌های فعال در آبیاری هوشمند .
– تسهیلات کم‌بهره: وام‌های با نرخ ۴% برای کشاورزان پیشرو .
– پیلوت‌های منطقه‌ای: اجرای پروژه‌های نمایشی در استان‌های بحرانی (کرمان، سیستان و بلوچستان) .

۴.۳. اصلاحات نهادی
– ایجاد کلینیک‌های فناوری: ارائه خدمات مشاوره فنی و اقتصادی به کشاورزان.
– تدوین سند استاندارد ملی: تعیین شاخص‌های کیفیت برای سخت‌افزارها و نرم‌افزارها .

افق آینده
سیستم‌های آبیاری هوشمند با قابلیت کاهش ۵۰% مصرف آب و افزایش ۲۰% عملکرد محصول، راهبردی کلیدی برای عبور از بحران آب هستند. شرکت‌های دانش‌بنیان با نقش توسعه‌دهنده فناوری، تسهیلگر اجرا و ارائه‌دهنده خدمات، محور اصلی این تحولند. موفقیت در گرو:
– تدوین سیاست‌های منسجم حمایت مالی و فنی؛
– توسعه زیرساخت‌های دیجیتال در مناطق روستایی؛
– تقویت همکاری سه‌جانبه دولت، دانشگاه و صنعت.
پیش‌بینی می‌شود تا ۱۴۰۹، سهم بازار آبیاری هوشمند در ایران به ۳۰۰ میلیون دلار برسد و سالانه از هدررفت ۵ میلیارد مترمکعب آب جلوگیری کند.

ادامه مطلب
تبلیغات

پرطرفدار

کلیه حقوق این پایگاه خبری متعلق به داوان‌نیوز است.